بله در مورد تقدم اسم های مشتق یا تأخر اسم های مشتق از فعل یعنی اینکه آیا فعل مقدم زمانی به اسم های مشتق هست؟ و در واقع اسم های مشتق از فعل به وجود آمدند؟ این موضوع در مورد اسم های مشتق مربوط به خداوند متعال به نظر این طور نیست. یعنی اسم های مشتق در مورد خداوند در واقع اسامی خداوند متعال مقدم بر افعال خداوند هستند و اینطور نیست که خداوند چون خلق میکنه خالقه بلکه چون خالقه، خلق میکنه. این یه بحثی داره به نظر ریشه روایی داره، ریشه عقلی داره و میشه قالب این موضوع. بحث اینه در مورد غیر خدا چگونه است؟ وقتی ما در مورد اسم های خداوند متعال صحبت می کنیم به نظر اسم های خداوند مقدم بر افعال خدا هستند، مقدم مقامی هستند نه مقدم زمانی و اصلاً زمان مطرح نیست. در مقام خدا بخوایم صحبتکنیم زمان مطرح نیست ولی برای ما انسان ها زمان مطرح هست. برای ما انسان ها در فهم اسماء و افعال خداوند زمان مطرح هست و اینکه ما در مورد اسم ها و افعال خداوند باید قائل به این باشیم که اسم های خداوند به لحاظ زمان، چون ما در زمان هستیم، به لحاظ زمان مقدم بر افعال هست. و الا از توحید خارج میشیم و الا دچار معرفت تغییر در خداوند میشیم، تحول در خداوند میشیم. خداوند این فعل را انجام داد خالق است، اگر انجام نمیداد خالق نبود. نه.
اون چیزی که غیر از خداست که افعال خدا در غیر از خدا بروز داره، مبتنی بر آن چیزی است که در ذات خداست و اون اسماء خداست. اسماء مشتق در مورد خداوند متعال، اسماء ذات هستند. اسماء مبتنی بر فعل نیستند. مثلاً اسم غفار برای خداوند متعال اسم ذات است. اسم مشتق از فعل نیست. اسم رحیم اسم ذات است. اینطور نیست برخی از اسماء خداوند متعال اسم ذات هستند یعنی اسم های جامد رو دسته بندی کنیم و بگیم این اسم های جامد اسم ذات هستند و اسم های مشتق اسم ذات نیستند. خداوند یک فعلی انجام داده چون اون فعل را انجام داده پس این اسم رو میتونیم به او اتلاق کنیم. ما از فعل خدا اسم خدارو نتیجه نمیگیریم. ما از اسم خدا، فعل خدا رو نتیجه میگیریم. ما از اسماء خداوند متعال افعال خداوند متعال را نتیجه می گیریم. در واقع معرفت نسبت به خداوند باید اینگونه باشد. ممکنه در عمل خب یک کسی به فعل خدا نگاه کنه و اسم خدا را نتیجه بگیره این به معنای تقدم اون فعل بر اسم نیست. شما اون فعل رو دیدی اسم رو نتیجه میگیری.
وقتی خداوند در قرآن خودش رو معرفی میکنه یک فعلی از خودش رو معرفی میکنه و در نهایت میفرماید که مثلاً اِنَّ الله علیم، وقتی می فرماید ان الله علیم، نه به این معنا که چون اون فعل رو انجام داد، چون اون اشراف رو داشت پس خداوند علیم شد. اونجا در واقع تعلیل اون فعلی است که انجام شده. یعنی می خواد بگه این فعل اصلاً چگونه انجام شده؟ چون خدا علیم بود. این فعل دیگر چگونه انجام شد؟ چون خدا رحیم بود. در واقع اسم های خداوند متعال علت افعال خداوند هستند. بله همین بحث رو باید در مورد انسانها و غیر از خداوند متعال دنبال کنیم. رابطهی اسم های مشتق در غیر از خداوند متعال با فعل این افعال چیه؟ یعنی مثلاً اگر گفته همیشه فردی عالم هست، چون رفتار علم از او بروز داره به او میگوییم عالم هست، یا چون عالم هست رفتار علم از او بروز داره. فردی را گفته میشه محسن هست، چون رفتار احسان رو انجام می دهد محسن هست، یا چون محسن هست رفتار احسان رو انجام میده؟ برای این بحث باید یه بحث را در اسم های مشتق دنبال کرد اینکه آیا اسم مشتق به معنای بروز یک فعل هست یا از بروز یک فعل نتیجه گرفته میشه یا قابلیت بروز اون فعل هست. یعنی آیا به خاطر وجود یک قابلیت، قابلیت بروز یک فعل در یک فرد می شود او را به اسم مشتق از اون فعل نسبت داد یا حتماً باید اون فعل از او بروز کنه؟