در بحث مفاهیم قرآنی، اگر مفهومی در قرآن با حرف جری بکار رفته یعنی مقارنه مفهومی پیدا کرده، با مفهومی دیگر مثل یک حرف جر. یعنی قابلیت اون مفهوم وجود داره. اگر جای دیگه ای این مقارنه انجام نشده بود و در ظاهر وجود نداشت، شما در توسعه معنا، در توسعه مفاهیم می تونید از اون استفاده بکنید. در واقع اگر یک نوع ارتباطی، مثلا ارتباط با واسطه یک جر، ارتباط به یک حرف جر، همنشینی با یک حرف جر، برای یک مفهوم در قرآن وجود داره، یعنی این مفهوم همیشه قابلیت معنا شدن با این حرف جر رو داره. اگر جایی مطرح شده بود، در ظاهر بود که هست و شما معنا می کنید. اگر در ظاهر نبود در توسعه معنا وجود داره، در اون مفهوم وجود داره. در واقع وقتی در قرآن یک مقارنه اینطور وجود داره، یعنی اون مفهوم اون مقارنه رو می طلبه.
مثلا اگر برای نماز مقارنه مفهومی با لِ، وجود داره با حرف جر لِ، اگر جایی این همنشینی مطرح نشده، در مفهوم اونجا این همنشینی رو می طلبه و شما باید این رو دنبال کنی. اگر جایی بحث صلات مطرح شده ولی در ظاهر مطرح نیست که برای چه موضوعی، مثلا در ظاهر اون کلام حرف لِ، متعدی شدن به حرف لِ مطرح نیست. شما می تونی این مفهوم اونجا دنبال کنی. بفرمایی لِ چه موضوعی؟ در صلات بحث، فی، وجود داره. همنشینی با فی، متعدی شدن با حرف جر فی. در باقی موارد صلات باید اینو دنبال کنی.
البته باید توجه کرد که با ثبوت، با ثابت بودن سایر شرایط، مثلا ثابت بودن تراز فاعلها یا ثابت بودن فاعلها. البته باید رو این توجه بیشتری بشه. یعنی اگر شرایطی لازم هست لحاظ بشه، اون شرایط لحاظ بشه. ولی اگر اون شرایط لحاظ شد،
این مقارنه مفهومی رو میشه در بحث توسعه معنا دنبال کرد. در واقع توجه به این موضوع برای ما در مباحث و مفاهیم سؤالات دقیق تری ایجاد. سؤال ایجاد می کنه که ما به توسعه مفهوم برسیم. شما اگه بخوای برای توسعه یک مفهوم سؤال ایجاد کنی، باید برای طرح سؤال مبنای دقیق داشته باشی. بر چه مبنایی این سؤال رو پرسیدی؟ بر چه مبنایی این سؤال رو تولید کردی؟ آیا در این مفهوم قابلیتی وجود داره که شما این سؤال رو بپرسی؟