لزوم تدوینگری اجزاء ادبیات بر اساس منطق کلام الله

1399.06.30-04یکشنبه 2 صفر1442

کسب معارف قرآنی با توجه به صرف واژگان، در بحث علم لسان

بله پس انشاالله ما باید در بحث علم لسان، صرف و نحو، بحثی رو دنبال کنیم با عنوان صرف قرآنی. تاکید می‌کنیم نه به این معنا که فاعل دیگه فاعل نیست یا اسم فاعل دیگه اسم فاعل نیست، بلکه یک چیز دیگه است بلکه اسم فاعل اسم مفعول است، نه به این معنا. یکسری دسته‌بندی‌ها عوض میشه، یکسری ساختارهای کلی تغییر میکنه، مدخل‌های ورودی عوض میشه، معارف قرآنی در صرف خودشون رو نشون میدن و میان چیدمان صرف رو تغییر میدهند. یکسری تعاریف برخی روابط و یا برخی عناوین کلی رو در صرف و نحو تغییر می‌دهد. پس در یک کلام و به یک معنا باید لسان قرآنی رو دنبال کرد. لسان قرآن قرآنی رو دنبال کرد. این یعنی چی؟ یعنی لسان کلام الله. یعنی لسان در منطق کلام الله. یعنی لسان با توجه به معارف کلام الله، با توجه به معرفت کلام الله. لسان را آنجا باید دنبال کرد. ساختار لسان رو مبتنی بر ساختار کلام الله دید. ساختار معارف کلام الله دید. در بحث های لسان قرآن در سده‌های گذشته زحمات زیادی کشیده شده، روش کار هم عمدتاً مبتنی بر استقرار بوده. این کشف، کشف با توجه به نمونه های بسیار زیاد، کشف با توجه به نمونه هایی که در دسترس بوده و فهم اجماعی که از اون نمونه های کلامی به دست میامده لذا زحمات زیادی کشیده شده روی این موضوع و در مراحل دیگر این دسته بندی های مختلفی که در این علوم مربوطه به لسان قرآن انجام شده با فهم دقیق تر و تعاریف دقیق تر خب تا به امروز علم لسان قرآن یک شاکله وسیعی و بزرگی پیدا کرده که ابزار و کمک بسیار مهمی است در فهم مفاهیم قرآنی.

نیاز به تدوینگری جدید در اجزای علم لسان قرآن، بر اساس معارف کلام الله

یکی از چیزهایی که خلائش احساس میشه و دیده نشده همسنگی یا همخوان کردن، همراه کردن علم لسان قرآن با معارف کلام الله است. علم لسان قرآن به گونه ای پرداخته شد، به گونه ای چیدمان شد، فارغ از قرآن، فارغ از کلام قرآن. از درون کلام قرآن احصا شد، برای کلام قرآن احصا شد مقداری شاید بشه گفت مقدار قابل توجهی مستقل از قرآن طراحی شد، چیدمان شد تدوین شد. شاید عبارت دقیق تر اینجا تدوین باشد. گزاره های علم استخراج شد در اجزای علم مثلاً در اجزای علم صرف برای احصائش از قرآن بسیار استفاده شد و به خاطر قرآن هم اون اجزا کشف شد، تعریف شد ولی در فرهنگ قرآن در فرهنگ کلام الله تدوین نشد. این خلاء دیده میشه این خلاء وجود دارد. لذا علم لسان قرآن اجزای علم لسان قرآن در کنار یکدیگر یک تدوینگری جدید نیاز دارند تدوینگری بر اساس معارف کلام الله. چر اینگونه شده؟ به خاطر اینکه زبان‌عربی یک چیز دیده شد یک چیز دیگر، قرآن یک چیز دیگر. به خاطر اینکه زبان عربی یک علم مستقل شد جدا، مجزا، قرآن و کلام الله یک مقوله شد مبتنی بر زبان قرآن، در ارتباط با زبان قرآن یا بهره مند از زبان عربی. بستگی داره شما چگونه تعریف کنید. اگه شما مبنای تعریف این باشه که زبان عربی یک چیزی است بین انسانها خداوند خواسته با انسانها حرف بزنه به زبان ما انسان ها حرف زده. این یه حرفه. شما اون موقع از کلام خداوند و از کلام خودتون که در بین خودتون رایج هست استفاده میکنید قواعد زبان کلام خودتان یعنی ادبیات زبان خودتون رو احصا می کنید بعد میگید خداوند هم بر اساس زبان ما با ما حرف زده و کلام خداوند رو میشناسید میفهمید تحلیل می‌کنید. شما با این رویکرد در تدوین ادبیات مربوط به زبان خودتون به دنبال این نیستید که منطق ادبیات و تدوین این ادبیات در کلام الله به چه شکله؟ اصلا این مسئله براتون مطرح نیست. به این سوال نمیرسی به این موضوع نمیرسی.

ایراد ادبا این بوده که ادبیات لسان عربی را مستقل از قرآن دانستند

در کشف اجزا متقدمین زحمات زیادی کشیده اند. از منابع قرآن استفاده کردند از منابع غیر قرآن هم استفاده کردند. یکی از مبانی که ایراد ایجاد کرده نوع نگاه ما به لسان عربی است. ما لسان عربی را لسان قرآن نمی‌دانیم. این جا یه ظرافت وجود داره. لسان عربی را لسان کلام‌الله نمی‌دانیم بلکه لسان قرآن را مبتنی بر لسان عربی می‌دانیم که مال ماست. ادبیات عربی که برای ماست و خداوند متعال به عنوان یک فرد گوینده، به عنوان یک فرد متکلم به لسان عربی مربوط به ما تکلم کرد. به لسان عرب که مال ماست، در زبان ماست تکلم کرد. شما وقتی زبان عربی رو مربوط به خودتون دونستی مربوط به تاریخ خودت و مربوط به قوم خودت در تاریخ دانستی و ادبیاتش رو مربوط به این فضا دونستی یه فرد جدیدی وقتی میاد کلامی مطرح میکنه، کلامی ادیبانه در قالب زبان شما، شما میگید او در قالب زبان ما صحبت کرد. اگر اون رو خیلی ادیب بدونی از ادبیات او برای توسعه زبان خودت استفاده میکنی. از نکات ادبی او یا گاهی برخی از توجهات ادبی او برای توسعه زبان خودت یا گاهی برخی برای اصلاح و غلط گیری ادبیات خودت استفاده می کنی. ما این کار را در قرآن کردیم. در گذشته این کار در قرآن شد. یعنی استفاده‌ای که از قرآن برای ادبیات کردیم این بود و به جا هم بود. و این درسته. و برای توسعه استفاده زیادی هم کردیم چرا؟ چون از زمان قرآن، از زمان نزول قرآن با توجه به این که یک متن ادبی جامع در اختیار تعداد زیادی قرار گرفته بود و بسیاری از افراد خودشون رو ملزم می دونستند که این متن رو باید فرا بگیرند و بخونند، لذا این متن تاثیر گزار شد در اینکه ادیبان علم لسان پا بگذارند و ادبیات رو کشف کنند اصلاح کنند نکات جدید رو به دست بیارن، از این منبع هم استفاده کردند، استفاده زیاد هم کردند. کشف کنند ظرافت های ادبی رو نکات ادبی را از عناوین ادبی رو و تدوین کنند، ایراد اینجاست، رفتند و تدوین کردند. این ایراد در نوع منظر آنها ایراد نیست. ایراد از کجا به وجود آمد؟ اونجایی که ادبیات خودشان را ادبیات لسان عربی را مستقل از قرآن دانستند، مستقل نه به این معنا از قرآن نکته ادبی عنوان ادبی را کشف نکنند بلکه یک علم جدا دونستند. حواسشون به این نبود ادبیات آنها مبتنی بر کلام الله است نه کلام الله مبتنی بر ادبیات انها. وقتی شما میگی ادبیات من مبتنی بر کلام الله است اصلاً از آنجا به دست آمده هر چی که در ادبیات من وجود داشته و دارد از کلام الله به دست آمده، هم به دنبال کشف و توسعه اجزای این ادبیات از کلام الله هستی هم به دنبال اینکه تدوین این ادبیات در کلام الله به چه شکل است. برخی از تعاریف این ادبیات در کلام الله به چه شکل است.

تدوین انجام شده در سالهای گذشته ادیبانه بوده نه مبتنی بر ادبیات کلام الله

لذا علم لسان یک تدوینگری میخواد یکی از خلاء هایی که درش وجود داره یک تدوینگری بر اساس معارف کلام الله. به نظر یکی از سرنخ های این موضوع ذیل معارف کلام الله بحث سلطان هست. تدوینی که در علم لسان قرآن در سالهای گذشته انجام شده یه تدوین ادیبانه است، دارای مفهوم هست یک مفهوم ادبی است، وجود دارد توش. روابط ادبی توش وجود داره، درسته. این تدوین بی منطق نیست. این تدوینی که انجام شده بی مفهوم نیست، ولی مبتنی بر مفهوم ادبیات کلام الله نیست و مبتنی بر ادبیات کلام الله. بله این اجزاء در سال های گذشته کشف شد ولی تدوینگری بر اساس معارف کلام الله انجام نشد یعنی چی؟ یعنی پیکره ادبیات بر اساس معرفت قرآنی چیده نشد. شما امروز در مورد اجزاء ادبیات استدلال قرآنی میارید مثلاً یکی به شما میگه شما در مورد اینکه آقا اصلا در ادبیات باید مفهومی به نام فاعل باشه یا نباشه یا در ادبیات فاعل را این گونه تعریف کردند شما برای من استدلال بیار ببینم اصلا قرآن چنین چیزی داره یا نه؟ میگی بله داره، براش استدلال قرآنی میاری. یا همونی که این مفهوم فاعل به دست آورده رفته از قرآن استفاده کرده و به دست آورده. اجزاء رو به دست آورده اجزای ادبیات را ساخته. پیکره ادبیات رو بر اساس قرآن نساخته. پیکربندی ادبیات رو نظام این ادبیات را بر اساس معارف کلام الله نساخته. در واقع ادبا رفتند وجود یک جزء در ادبیات را یا تعریف آن جزء در ادبیات را استقرار کردند به خصوص از قرآن. بخشیش رو هم ممکنه از غیر قرآن. هر چقدر هم ما توی قرآن کار بکنیم پیش بریم این مسئله جای کار داره یعنی پس یک تعریف کار وجود دارد به عنوان توسعه اجزاء، کشف اجزاء جدید، ارتقاء تعاریف اجزای موجود، اصلاح تعریف اجزا موجود در ادبیات به وسیله قرآن. این موضوع وجود داره. عمده جلسات ما در قبل برای این موضوع بوده و هست. فرم مفاهیم برای اینه. فرم مفاهیم صرفی برای این موضوع هست. فرم مفاهیم نحوی برای این موضوع هست. این داده‌های لسان قرآن که تدوین شد برای این موضوع تدوین شد. توسعه عناوین و اجزاء ادبیات، اصلاح اجزاء، اصلاح تعریفشون و یا غلط گیری و تعاریف جدید و ارتقاء تعاریف. یک مسئله دیگر که وجود دارد ایجاد پیکره و نظام ادبیات بر اساس قرآن هست. به این موضوع در گذشته توجه نشده، توجه کمی شده و رسوخ نکرده در ادبیات. پیکره ادبیات لسان یعنی چی؟ یعنی پیکره ادبیات عربی بر اساس کلام‌الله چیده نشده و ایجاد نشده. اجزاء ادبیات بر اساس منطق کلام الله بر اساس الگوی کلام الله تدبر نشدند.