چند مسئله مهم دربحث روش تحقیق قرآن

1399.06.22-02شنبه 23 محرم 1442

اهمیت چگونگی دست یابی به مفاهیم پایه‌ای و اصلی، در یک موضوع قرآنی

الحمدلله رب العالمین توکلت علی الله دربحث روش تحقیق قرآن چند تا مسئله مهم است. یک بحثی که مهمه اینه که شما در یک موضوع قرآنی در یک سوره قرآن در یک فراز از قرآن به اون مفاهیم پایه ای و اصلی چگونه دست پیدا می کنید؟ این مسئله مهمه. روش شما چگونه شما را به اون مفاهیم می رسونه؟و به چه مفاهیمی میرسونه؟ نقطه تفاوت یک تحقیق با سایر تحقیق ها این نقاط پایه ای است. این نقاط عطفند. نقاط عطف رو باید شناخت. نقاط عطفی که درون مفاهیم قرآن هست. مثلاً شما این مفهومی که دیگران یک گونه‌ی دیگه اون رو معنا کردن چگونه معنا کردی؟ شما اگر معنای جدیدی ارائه کردی چگونه این معنای جدید رو و با چه روشی معنای جدید را ارائه کردید؟ این باقی تفاوت بر این سوار شده. پس از این، نتیجه‌ی اینه، یا این مفهوم پایه‌ای ممکن است مثلاً شما توضیح بدی که، یعنی در واقع این نقطه تفاوتی که در مفاهیم به دست میاد رو شما باید توضیح بدی که بر اساس چه روشی به دست آوردید؟ اگر روش شمال لسان قرآن است استدلال تون چی هست؟ اگر یک اختلاف نحوی را حل کردی چگونه حل کردی؟ اگر به یک موضوع صرفی توجه کردی چگونه توجه کردی؟ اگر به یک موضوع بلاغی توجه کردی چگونه توجه کردی؟ اگر به یکی از موضوعات علوم قرآن مثل متشابه و محکم، مثل ناسخ و منسوخ، مثل مجمل و مبین، مثل موضوعاتی از این دست توجه کردی و با توجهات به این موضوعات و علوم حوزه لسان قرآن این گره رو حل کردی چگونه بوده؟ استدلال تون چی هست؟ استدلال شما باید جامع و تام باشه. چون این میشه پایه بحث شما. این میشه پایه سایر ارتباطات و پایه سایر تحقیق شما که بخشی از تحقیق شما ممکنه حاصل داستان شما باشه. پس ما یک نقطه داریم، در بحث روش تحقیق یک مرحله اول داریم، رسیدن به آن مفاهیم پایه‌ای اولیه.

لزوم اخذ روشی مناسب برای ایجاد ارتباط بین مفاهیم، چراکه موضوع اصلی، روش می‌باشد

یه بحث بعدی داریم توسعه بحث بر این پایه ها بر این پایه های مفاهیمی. این هم روش میخواد. همین جا هم مفاهیم به دست آمده باید با هم ارتباط پیدا کنند. مفاهیمی که در این موضوع از قرآن نیستند یا مثلاً در این سوره نیستند، در این فراز نیستند و جای دیگری مطرح هستند شما دارید میارید و به این ارتباط بدید چگونه میارید؟ این ارتباط چگونه ایجاد میشه؟ تک تک این ها باید مورد بحث قرار بگیره. تک‌تک این ها باید در موضوع روش مورد بحث قرار بگیره. و در بحث پرداختن به قرآن یک موضوعی که باید مشخص باشه موضوع اصلی هست، روش هست. در روش یکی از موضوعات شد تک تکی مفاهیم پایه و ارتباطات مفاهیم که این موضوع برمیگرده به علوم لسان قرآن. شما باید با مسلط شدن به علوم لسان قرآن این موضوع را پیش ببرید. خوب یه موضوعی رو کارکردی به نتایجی رسیدی با توجه به علوم لسان قرآن، اینجا یا خاتمه کار هست یا ادامه می خواهید بدهید.

برای ادامه موضوع بحث، مقایسه مفهومی با تفاسیر، کتب و احادیث لازم است

یکی از ادامه ها مقایسه مفهومی است که شما استخراج کردی با دیگران. این دیگران چند سنخ هستند، تفسیر، تفاسیر مختلف، کتب و نظریات مختلف که همان مفهوم را در قالب مقاله یا کتبی ارائه کردند و تفسیر قرآن نیستند با عنوان تفسیر قرآن نیستند ولی همین مفهوم را در دایره مسائل دینی مطرح کردند. بله برای مقایسه باید وارد تفاسیر شد، وارد کتب مختلف شد، و از یک نگاه وارد احادیث شد. احادیث یک موقع جایگاهشون جایگاه مقایسه با مفهوم استخراجی شما با مفهوم مطرح شده در حدیث هست یه موقعی هم کمک شما در برداشت یک مفهوم صحیح است. شما در هر دوی این جایگاه ها می تونید از احادیث استفاده کنید. الان این بحث رو کردیم در جایگاه مقایسه با مفهومی است که شما بهشون رسیدید. باید بتوانید با احادیث مقایسه بکنید. در همه موارد تفاسیر کتب و احادیث برای مراجعه به آنها و مقایسه با آنها، مقایسه مفهومی که شما به دست آوردید علم لازم هست.

لزوم اشراف به علوم مختلف برای مقایسه مفهومی با دیگران

علوم مختلف لازم هست. اشراف لازم هست. اگر می خوایم مقایسه دقیق، صحیح، هم مقایسه نتایج دقیق و صحیح، باشه، هم مقایسه روش ما با او، هم مقایسه مقصد ما با او دقیق و صحیح باشه، علم لازم هست. نتیجه را می‌خواهیم مقایسه کنیم علم لازمه که اون تفسیر اون نتیجه ای که گفته یعنی چی؟ چندتا مسئله اونجاست. دنبال چی بوده؟ من در این تفسیری که داشتم دنبال یه مقصد خاص خودم هستم. طرح مسئله ام متفاوته. تفسیر مثلاً فلان آقا دنبال حل مسائل تربیتی بوده. مقصدش یک مقصد تربیتی بوده و روشش، روش دیگری بوده و شما هم باید اون روش رو بدونی هم مقصد اون را بدونی که نتیجه آن قابل قیاس باشه. این دو تا نتیجه قابل قیاس باشند یعنی ارزشمندی قیاسش بالا بره. پس باید این علم رو داشته باشیم. اشراف رو به اون سمت داشته باشیم. در مورد کتاب دیگران باید به مبانی فکری شان به روششون به علمشون، به اطلاعات علمشون واقف باشیم، به سبک بیان شون به روش تعلیم شون به اینها باید اشراف داشته باشیم. پس روش بیان، فرم بیان، مهمه و ما باید این فرم های بیان رو بشناسیم. مخاطب شون رو بشناسیم. موضوعات دیگری هم وجود دارد از جمله اینکه مخاطب شون رو بشناسیم. دوره زمانی شون رو بشناسیم. شرایطشون رو بشناسیم و موضوعات دیگر تا بتونیم یک قیاس صحیح داشته باشیم. همین موضوعات برای احادیث هم هست. احادیث هم علوم مفصل مربوط به خودش رو میخواد. و ما با توجه به این علوم وارد بحث روش تحقیق در قرآن بشیم.

اهمیت اشراف به علوم مربوط به لسان قرآن و داشتن روش، برای ورود به قرآن

پس یک مسیری که الان ترسیم شد اینه ما برای ورود به قرآن به علوم مربوط به لسان قرآن نیاز داریم، با علوم مربوط به لسان قرآن وارد قرآن باید بشیم. باید بتونیم مفاهیم پایه ای رو بدست بیاریم، تعیین تکلیف کنیم، ارتباطات رو بچینیم. برای ارتباط دادن با سایر مفاهیم چه مفاهیمی که در قرآن جای دیگه مطرح است چه مفاهیمی که خارج از قرآن مطرح است، روش مشخص داشته باشیم. روشمون مدون باشه و دوباره برای استفاده از سایر منابع غیر از قرآن، چه در قیاس چه در فهم مطلب علوم خودشان را داشته باشیم. برای شما که مدعی روش شدی توجه به همه ملاحظات مهمه. شما نمی‌تونی به بخشی توجه کنی به بخشی توجه نکنید. آیا کسی می‌تواند متکی به این روش و این اسلوب نشود؟ ممکنه بتونه. میتونه در راه دیگری باشه. میتونه در روش دیگری باشه. مثلا در روش عرفان باشه. در روش مکاشفه باشه. در روش های دیگه باشه و براساس اون میتونه چندان به این موضوع و به این روش اتکا نکنه به این اسلوبی که در قبل بیان شد اتکا نکنه باشه نکنه. ولی نمیشه یؤمنون به بعض باشه و یکفرون به بعض. یا در واقع اینو عرض کنم نمیشه عالمون به بعض باشه و جاهلون به بعض و به اونهایی که عالم هست اعلان پایبندی بکنه به اونهایی که عالم نیست اعلان عدم پایبندی. نمیشه شما وقتی وارد کار یک ساختمان سازی میشی چون عالم به دیوار چینی هستی و تراز بودن دیوار و ریسمان کشی و موضوعاتی از این دست، به این خوب پایبند باشی ولی چون علم به اسکلت نداری به اسکلت سازی چندان پایبند نباشی. به اینکه این جوشکاری که داره اسکلت رو بنا میکنه چقدر با دقت جوشکاری میکنه این برات مهم نباشه یا اصلا نفی کنی. بگی آقا چیزی که مهمه همین دیوارکشی است. اینجا میشه شما اونقدری که علم داری دایره کار رو فقط در محدوده همانقدر که علم داری گذاشتی و نافی بقیه میشی. این نافی شدن درست نیست.