استفاده از قاعده معکوس یابی در معنایابی واژگان و رابطه آنها

1397.11.27-01شنبه 9 جمادی الثانی 1440

ارتباطات نحوی در واقع ارتباطات و واسطه‌های مفهومی میان واژگان می‌باشند

یکی از مباحثی که در گذشته انجام شد در خصوص مفاهیم، استفاده از ارتباطات نحوی در جملات هست. یعنی دو مفهوم به واسطه ارتباطات نحوی که با هم دارن رابطه مفهومی با هم پیدا می کنن. یعنی رابطه نحوی در واقع بین اونها، بین اون دو مفهوم یک رابطه ی مفهومی ایجاد می کنن و بالتبع واسطه های مفهومی ایجاد میشن. در واقع رابطه های نحوی به نوعی در بحث مفاهیم روابط مفهومی هستن و واسطه های مفهومی هستن.

وقتی یک واژه از طریق ارتباط نحوی با واژه‌ی دیگری مرتبط شده، در واقع واژ دوم نیز مرتبط با واژه اول است فلذا مانند یک درخت که شاخه ها با هم مرتبط شده‌اند از طریق هر شاخه می‌توان به شاخه‌های دیگر رسید

این گام اولش در همان معانی واژگان هست. یعنی شما وقتی معنای واژگان رو دنبال می کنید در واقع قدم اول بحث مفاهیم رو دنبال می کنید. معنای واژگان رو در بستر ارتباطات نحوی دنبال بکنید، یعنی ارتباطات مفاهیم رو در بستر ارتباطات نحوی دنبال می کنید. البته ارتباطات مفاهیم در سطح معانی واژگان. بعد از اینکه اون معانی در بستر این ارتباطات قرار می گیرن مجموعه تعامل اون معانی در بستر این ارتباطات برای ما مفهوم‌های جامعتر و مفهومهای کلی تری رو ایجاد می‌کنن. پس در مفاهیم، یعنی در واژگان به صرف مفهوم در سطح معنایی که پیدا می کنن یک ظرفیت ارتباط ایجاد می شه. ظرفیت ارتباط با سایر مفاهیم. در بستر ارتباطات معانی و مفاهیم، شما این رو تصور کنید یک درختواره هست. در هر نقطه ای که وارد بشید باید بتونید ارتباطات رو ایجاد کنید. از هر نقطه ای از این شبکه ارتباطی مفاهیم باید بشه به سمت دیگری حرکت کرد. این رو ما بعنوان یک اصل تلقی میکنیم. در بسیاری از موارد در بحث ارتباطات نحوی، یک سو مطرح هست. مثلا نوعی از ارتباط بین دو واژه وجود داره که فلش ارتباط از واژه اول به سمت واژه دوم هست. فلش ارتباط نحوی. خوب این بصورت حتمی یک رابطه مفهومی بین واژه اول و از مسیر واژه اول به واژه دوم وجود داره. مطلب اینجاست که اگر این ارتباط این ورودی مفهوم به سمت واژه دوم هست، حتما از واژه دوم میشه به واژه اول نگاه کرد. یعنی این مطلب هم درش وجود داره.

مثلا اگر گفته شده الملکُ لِله یعنی خبری از ملک داده شده که «لِله» است حتما می‌توان در این رابطه خبری از الله در رابطه با ملک داد

مثلا وقتی مطرح هست که، الملکُ لِله، ملک برای خداست. خوب شما وقتی الان صحبت می کنید، الملک لله، از کدام مفهوم به سمت کدام مفهوم حرکت می کنید؟ از مفهوم ملک به سمت الله. کنار ملک ایستادید، الملک، لله، برای خداست. از جانب خداوند اگر وارد ملک بشیم چی میشه؟ الله چه رابطه ای با ملک؟ به لحاظ نحوی، لِله جار و مجرور است، متعلًقش ملک است، یا به تعبیری لِله خبر برای الملک هست. خوب ما اگه می خواستیم در مورد ملک یه خبری بدیم، یه خبری مطرح کنیم که اون خبر در واقع در اون خبر الله باشه باید اینطور مطرح میشد، الملک لله. حالا می خوایم در مورد خداوند یه خبری بدیم، الله، در مورد خداوند یک خبری بدیم که در اون خبر ملک باشه، یعنی خبرش حاکی از ملک است. چرا؟ حتما باید بتونیم چنین خبری رو بدیم. چون بین ملک و خداوند یک ارتباط ایجاد شده. اگر در ملک خبری از الله هست به این معنا که لله، پس در الله هم خبری از ملک هست. به چه معنا؟ معناش رو باید پیدا کنیم.

در مفهوم یابی یک گام آن است که خود رابطه ها مفهوم شوند یعنی اگر نور به عنوان خبری برای الله آمده خود «خبر بودن» به چه مفهومی است

در واقع چه بحثی ما داریم انجام میدیم؟ اینکه در اون بحث کلی استفاده از روابط نحوی در قرآن بریم به سمت مفهوم یابی. حداقل مفهوم یابی نوع رابطه ها. رابطه ها چه مفاهیمی دارن؟ مثلا اگر گفته شده که، الله نور آسمانها و زمین هست، الله نور السماوات و الارض، اینجا الله مبتداست نور خبره. این ارتباط به چه معناست؟ خبر یک کلمه است که ما میگیم، چه مفهومی ازش برداشت می کنیم؟ خبر ممکنه، این خبر بودن برای مبتدا، ممکنه مفاهیم مختلفی رو ازش بشه استفاده کرد.

در مفهوم یابی رابطه‌های نحوی گاهی می‌توان از رابطه دوسویه انها استفاده نمود بدین معنا که اگر در جایی در مورد کسانی گفته شده هدایت «لِ» آنهاست و در جایی دیگر در مورد همان افراد گفته آنها «علی» هدایت هستند میبایست «لِ» را طوری معنا کرد که زمینه «علی» در ترکیب بعدی باشد

چه مفهومی رو از اینجا برداشت میکنیم؟ برای این برداشت مفهوم یکی از راه ها این هست که بریم ببنیم بین الله و نور چه روابط دیگری در قرآن مطرح هست؟ از اون روابط استفاده کنیم. از در کنار هم گذاشتن این روابط متعددی که بین، الله و نور، در قرآن مطرح هست استفاده کنیم و این روابط رو مفهوم یابی کنیم. مفهوم دقیقترش رو پیدا کنیم. یه جایی ممکنه بسیاری نزدیک به هم باشن، انگار نتیجه مطرح هست. مثلا ممکنه در جایی گفته باشه که هدایت برای فلان افراد هست بعد در ادامه نتیجه گرفت باشه پس فلان افراد علی هدایت هستن.ما اینجا بین اون رابطه هدایت لِ اون افراد و اینکه این افراد علی هدایت هستن رابطه پیدا کرده و می تونیم اینها رو در تعامل با هم معنا کنیم. شما می فرمایی که اگر هدایت برای اونها هست در این برای اونها، باید به شکلی معنا بشه که، اون علی هدایت نتیجه بشه. به اون رسیده بشه. ممکنه با یک گذاری، با یک واسطی به اون برسه ولی حتما باید در مسیر اون علی هدایت باشه. اگر گفته میشه که، هدی للمتقین و در ادامه همون متقین، أُوْلَئكَ عَلىَ‌ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ، اون هدی للمتقین باید اون واسط « ل » که اونجا وجود داره، به شکلی معنا بشه که حتما زمینه علی هدایت باشه. پس وقتی یک رابطه ی نحوی بین دو مفهوم الف و ب وجود داره عمدتا روابط نحوی ما، بعنوان مثال از مفهوم الف منتهی میشه به مفهوم ب. عرض این بود که در بحث روابط مفهومی برای اینکه شما اون رابطه یکسره، یکسویه نحوی رو بهتر معنا کنید و درک کنید، میتونید کمک بگیرید از اینکه ب، موضوع ب مفهوم ب، چه رابطه ای با مفهوم الف پیدا میکنه؟

برای بسط معنای واژگان، روابط میان انها را می‌توان معنا نمود مثلا در جایی رب خبر الرحمن است و در جایی دیگر برعکس الرحمن خبری از رب است، باید دید که چه رابطه ای بین این دوواژه وجود دارد

پس ما در واقع چه می کنیم؟ در گام اول در این بحث در گام اول معانی واژگان رو، مفاهیم واژگان رو در سطح معنای واژگان که تقریبا ممکنه مفهوم باشن، یه سطح پایینتر بدست می آوریم، معانی منفرد رو دنبال می کنیم. بعد در معانی، پس از این معانی منفرد باید این معانی رو بسط بدیم و ارتقا بدیم بر اساس روابطی که ایجاد میشه. خوب براساس اون رابطه، پس باید اول رابطه رو بشناسیم. رابطه برای ما معنا باشه. معنا داشته باشه. مفهوم اون رابطه رو بشناسیم. مثلا در مفهوم رابطه رب و الرحمن. شما می فرمایید که رب هر چه که هست در برخی ازآیات بعنوان مبتدا برای خبر الرحمن مطرح هست و در برخی از آیات دیگر الرحمن هر چی که هست بعنوان مبتدا برای خبر رب مطرح هست. وقتی اونجایی که رب مبتداست، یعنی در واقع شما ازش یک شناختی داری و می خواید از رب یک خبری بدید. اون خبره الرحمن بودن رب است. جای دیگه الرحمن مبتداست یعنی شما از الرحمن یک شناختی دارید، میخواید ازش یه خبری بدید. خبری که ازش می دید، رب بودن الرحمن هست. این چه نوع رابطه ای است که بین الرحمن و رب وجود داره؟

آیا برای معنا نمودن عبارت «صلاة لرب» میتوان از قاعده معکوس یابی استفاده نمود

مثلا در آیات قرآن می فرماید که صلا ت لرب. در سوره کوثر آیه دوم می فرماید که، صل لربک، صلات کن لرب، این رو چگونه معنا کنیم؟ یکی از راهکارهاش استفاده از همین قائده معکوس یابی هست. نظیرهای معکوس یا سایر نظیرها. قائده کلی ترمون سایر ارتباطات بین صلات و رب یا اگر رابطه دیگری وجود داشته باشه، رابطه مختص تر در ذیل این رابطه های معکوس. خوب آیا میشه برای صلات و رب چنین روابطی پیدا کرد؟ صلات یک انسان، صلاتی که محصول فعل یک انسان هست در یک رابطه ای با رب قرار می گیره. اون رابطه هست لرب. این رو باید چگونه معنا کرد؟ یعنی در واقع ما باید به جستجوی این باشیم که رب در چه رابطه ای با این صلات قرار میگیره؟ این میتونه در معنا به ما کمک کنه.

پس برای معنایابی می‌توان از روابطی که میان دو واژه وجود دارد استفاده نمود و همچنین میتوان از رابطه معکوس میاندو واژه و یا مشابهاتش استفاده نمود

پس ما در این بحث چندتا موضوع رو دنبال کردیم. یکی استفاده از سایر روابط که بین دو مفهوم وجود داره، استفاده از مجموعه روابطی که بین دو مفهوم وجود داره در معنا یابی و مفهوم کردن اون روابط. در گام بعد وقتی می خوایم یک رابطه رو معنا کنیم، یک رابطه رو مفهوم کنیم، رابط معکوسش رو هم دنبال کنیم. یعنی اگر در اون نوع ارتباط نحوی، از مفهوم الف به مفهوم ب رسیدیم، رابطه ی بین مفهوم الف و مفهوم ب ایجاد شده، ما به جستجوی این باشیم که، پس چه رابطه ای بین مفهوم ب ومفهوم الف ایجاد شده است، که برای این کار از همون توجه به مجموعه روابط ایجاد شده در قرآن باید استفاده کنیم. یک جایی این رابط معکوس وجود داره در قرآن، ازش استفاده می کنیم. یک جای دیگه ای ممکنه صریحا وجود نداشته باشه، باید از مشابهاتش استفاده کنیم.

نور خبری از الله است و در رابطه‌ی دیگری با هم رابطه اضافه دارند، در مورد رب و الرحمن در دو جای مختلف یکی خبر دیگری قرار گرفته است و بالعکس، فلذا این دو نوع رابطه با هم متفاوت هستند پس نمی‌توان همانطور که الرحمن را به عنوان خبر رب ترجمه می‌کنیم نور را هم برای الله ترجمه نماییم

مثلا در بحث رابطه الله و نور، اگر از سمت الله حرکت کنیم، نور خبری از الله هست. اگر از سمت نور حرکت کنیم، نور اضافه به الله هست. خوب اینها رو باید در کنار هم معنا کرد. این رابطه در قرآن مطرح شده. مثلا وقتی گفته شده که، الله نور السمات و الارض، الله نور هست، در رابط معکوس، یعنی ما میگیم، مطرح میکنیم که بین نور و الله چه رابطه ای هست؟ مثالش در قرآن مطرحه. یعنی موضوعش در قرآن مطرح شده. بین نور چه رابطه ای با الله هست؟ بین نور و الله رابطه اضافه هست. در موضوع رابطه بین رب و الرحمن، می فرماد رب، الرحمن است. خوب بین الرحمن و رب چه نوع رابطه ای است؟ در جای دیگری از قرآن مطرح هست که الرحمن، رب است. در اینجا این دو خبر، یعنی در اون مثال اول خبر نور برای الله و در مثال دوم خبر الرحمن برای رب، با هم متفاوت هستن. رابط معکوسشون، دو نوع رابطه هست. پس اونجایی که رابط معکوسها، یعنی به این معنا که وقتی شما از واژه الف به واژه ب می رسی بر اساس رابطه ای و همچنین از واژه ب به واژه الف میرسی بر اساس رابطه ای، هر دوی این رابطه در قرآن هست، باید حتما اون رو، در قرآن باشه، حتما اون رو لحاظ کنیم و استفاده کنیم، در معنا کردن هر کدام از این رابطه ها.

برای یافتن رابطه معکوس بین دو واژه گاهی لازم است از مشابهات ان استفاده نمود، بهترین حالت مشابه‌یابی چیست؟

اونجایی که رابط معکوس در قرآن نیست، باید مسیری ببینیم برای مشابه یابی. بگیم چنین رابطه ای وقتی در قرآن هست در جای دیگری، در مفاهیم دیگری رابط معکوسشون چگونه معنا شده؟ باید به دنبال این باشیم که چگونه میشه بهترین حالت مشابه یابی رو پیدا کرد؟ مثلا در بحث صلات لرب، چگونه میشه بهترین حالت مشابه یابی این رو پیدا کرد که رابطه بین رب و صلات رو دید؟ رسول الله ص در آیه می فرماد، انً صلاتی لِله. بین صلات رسول الله ص، صلات یک انسان و الله یه رابطه اینگونه ایجاد شده. بین الله و صلات یک انسان، آیا رابطه ای ایجاد شده؟ آیات قرآن رو وقتی نگاه کنید می بینید که بین خدا و صلات، بین الله و صلات رابطه هایی ایجاد شده، مثلا اینکه الله صلات می کند. این دقیقا اون رابطه نیست. دقیقا معکوس اون رابطه نیست. ممکنه شما یه حدی از ین موضوع بتونید استفاده کنید. آیا میشه موضوعی شبیه به صلات پیدا کرد که محصول فعل یک فرد باشه و لِله باشه و بین الله فعل اون فرد در جای دیگری در قرآن رابطه ای ایجاد شده باشه و ما بتونیم از اون تشابه استفاده کنیم در این اینجا.