در بحث روابط با یک مفهوم ما باید ببینیم چه نوع روابطی با یک مفهوم ایجاد میشه یه موقعی رابطه ی فعلی با یک مفهوم ایجاد میشه عمده ی روابط فعلی که با یک مفهوم ایجاد میشه مثلاً رابطه ی فعل و مفعولی هست یعنی دریچه ی رابطه ی شما با اون مفهوم یه فعلی نسبت به اون مفهوم هست نسبت به اون مفهوم به معنای مفعول بودن اون مفهوم یعنی انجام یک فعلی بر اون مفهوم یا اون مفهوم را به نوعی با یک فعلی پرداخت کردن، پرداختن به اون مفهوم با یک فعلی این یه نوع رابطه ی شما با اون مفهوم هست،
یه نوع رابطه ی دیگه با مفهوم رابطه از دریچه ی برخی مفاهیم هست از جمله رابطه ی از مسیری که با حروف معرفی میشند با حروف جر این یه نوع رابطه ی شما با اون مفهوم هست که حاکی از این هست که چه نوع روابطی می شود با این مفهوم ایجاد کرد رابطه ی مِن برای این مفهوم جریان داره؟ رابطه ی فِی معنا دار هست؟ رابطه ی عَلَی معنا دار هست؟ در مورد برخی مفاهیم ممکنه مفهوم عَلَی رابطه ی عَلَی معنا نداشته باشه رابطه ی مِن معنا نداشته باشه رابطه ی فِی معنا نداشته باشه، پس این حروف حروف جر و در فضای بزرگتر گاهی برخی ادات دیگر نوع رابطه ی ما با اون مفهوم رو نشون میدند وقتی در ترکیبی با اون مفهوم قرار میگرند یعنی در واقع ترکیبات در مفهوم شناسی از یک نظر میشه این مطلب رو درش پیگیری کرد که چه نوع رابطه ای می شود با اون مفهوم ایجاد کرد؟ مسیر ایجاد رابطه با اون مفهوم هست و ما در واقع با همین ایجاد رابطه با اون مفهوم ایجاد روابط مختلف با اون مفهوم مد نظر اون مفهوم رو فهم می کنیم
به عنوان مثال در بحث نماز فِی الصّلاۀ مفهوم داره عَلَی الصَّلاۀ مفهوم داره اِلی الصَّلاۀ مفهوم داره مثلاً صلاۀ مِفتَاحُ الجَّنَۀ در روایت داریم صَلاۀ مِفتَاحُ الجَّنَۀ آیا برای جنّت این مفاهیم مفهوم دارند؟ این حروف مفهوم دارند یعنی ما عَلَی الجَّنَۀ داریم؟ فِی الجَّنَۀ داریم؟ اِلی الجَّنَۀ داریم؟ خب اینها رو باید معنا کنیم در مورد برخی مفاهیم ممکن هست عَلَی مفهوم نداشته باشه خب چرا نداره؟ اون مفهوم چه ویژگی داره که عَلَی اون معنا نداره؟ یا اِلی اون معنا نداره یا فِی اون فِی اون موضوع معنا نداره یا لِ اون موضوع معنا نداره این رو مجدد تذکراً مد نظر داشته باشیم که این بحثها رو ما در دایره ی کلام قرآن دنبال می کنیم قرآن به عنوان کلام علیم حکیم کلام کسی که علیم حکیم هست و این دایره ی لغات رو به کار برده ممکنه کسی بفرماید که این معنا جای دیگر هست میگیم خب اون جای دیگر بحث خودش رو داره گاهی برخی مفاهیم نزدیک به هم رو وقتی میخوایم معنا کنیم و ارتباط شون رو با هم ببینیم و تمایزهاشون رو با هم بررسی کنیم یکی از روشها سایر مفاهیم مرتبط با اون دو مفهوم هست مثلاً میخوام مفهوم صلاۀ و مفهوم جنّت رو در کنار هم بررسی کنیم میگیم سایر مفاهیم مرتبط با اینها چی هست خب سایر مفاهیم یکی از مفاهیم حروف هست حروف جر،
ما اینجا نظر مطلب این هست که اگر در قرآن رابطه ای مطرح شده اون رو ملاک قرار بدیم اگر مطرح نشده فعلاً اون رو نفی نمی کنیم ولی روش تکیه نمی کنیم نفی نمی کنیم ولی مثبتش رو هم در نظر نمی گیریم بلکه روی همون روابط و مفاهیمی که مطرح شده در قرآن تکیه می کنیم و اونها رو ملاک قرار میدیم به عنوان مثال آیا مفهوم کَصَلاۀ وجود داره؟ میگیم نمیدونیم، نمیدونیم وجود داره یا نه ولی اگه قرآن رو ملاک قرار بدیم و آن چیزی که در قرآن مطرح شده میگیم در قرآن مطرح نیست و احتمال ما بر این هست که اصلاً چنین مفهومی وجود نداره یعنی میشه گفت کَصَلاۀ، در واقع اگه میخوایم متکی آنچه که در قرآن گفته شده صحبت کنیم نمیشه گفت متکی به دایره ی روابط مفاهیمی مطرح شده در قرآن بحث کنیم نمیشه گفت .