اسم های مشتق دلالت بر خود شیء ندارند بلکه توصیفی از یک شیء هستند

1398.12.01پنج شنبه 25 جمادی الثانی 1441

مفهوم اسم های مشتق بر خلاف اسم های جامد دلالت کننده بر توصیفی از یک شیء هستند و نه خود شیء

در بحث اسم های مشتق، اسم های مشتق خودشون در واقع یک شیء نیستند. یک مفهوم هستند ولی یک شیء نیستند. توصیف یک شیء هستند. یا توصیف اسم مفعولی هستند یا توصیف اسم فاعلی هستند یا تصیف صفت مشبهه ای هستند یا توصیف صیغه مبالغه از اون شیء هستند. برخورد و فهم ما از اسم های مشتق نباید فهم ما شبیه اسم های جامد باشه. اینها با هم متفاوتند. در واقع میشه گفت به شکلی در اسم مشتق یک اسم جامد نهفته هست. شکل شیئی که دارای یک اسم جامدی است، نهفته است ولو ما اون اسمش رو نمی دونیم. ولی یه شیئی نهفته هست. در واقع به شکلی اسم مشتق اشاره به یک شیء می کنه. یک شیئی رو داره برای ما به شکلی توصیف می کنه. به شکلی که همون اسم مشتق هست و مثلا شما میگید کاتب. کاتب وقتی که اسم مشتق هست، در واقع اسم فاعل هست. کاتب یک شی نیست خود کاتب یک شی نیست، کاتب توصیف یک شی هست. مثلا توصیف یک نفره. توصیف حسن آقاست. حسن آقا کاتب هست. پس وقتی گفته میشه کاتب، فرض کنیم اگر کاتب بودن، فاعل کاتب بودن فقط مربوط به انسانها باشه، با این فرض اگر گفته شد کاتب شما نتیجه میگیری انسانی هست. یه انسانی الان هست. انسان اینجا گفته نشده ولی شما نتیجه میگیری یه انسان هست. انسان هست یه اسمی هم داره الان داره کتابت می کنه. ممکنه کارهای دیگه هم انجام بده. ممکنه ویژگیهای دیگه هم داشته باشه ولی در این زمان، دراین حال با این نگاه که ما می بینیم ویژگی فاعلی او، ویژگی کاتب بودن هست. نتایج مختلف میگیریم.

به عنوان مثال کاتب به ما میرساند که فاعلی وجود دارد و بالتبع فعلی انجام شده و مفعولی وجود دارد

اسم مشتق ما رو به نتایج مختلف می رسونه. شما از کاتب می فهمید که فاعلی هست، یه هویتی داره. یه هویی وجود داره که اون فاعله. می فهمید که مکتوبی وجود داره. یک فعلی انجام میده و اون فعل یک ثمره ای داره. اون ثمره هم میشه مکتوب. یه محصولی داره و اون محصول هم میشه مکتوب. بله این مطلب رو باید در اسمهای مشتق توجه کرد.

«مَعین»، اگر اسم مفعول باشد یعنی چیزی که فعل «ع‌ی‌ن» بر آن اتفاق افتاده فلذا با خود عَین تفاوت دارد

مثلا وقتی گفته میشه که بِكَأْسٍ مِنْ مَعينٍ‌، شما باید اول نگاه کنید مَعينٍ‌، چی هست؟ مَعينٍ‌، اگر اسم جامده یه جور معنا میشه اگر اسم مشتقه یه جور معنا میشه. خوب اینجا معین اسم مشتقه اگر ریشه عین باشه اسم مشتق هست و اسم مفعوله. کأسی از آنچه که فعل عین بر آن انجام شده. کأسی از آن. بله اینجا بحث معین یعنی آنچیزی که فعل عین بر آن انجام شده. چون معین خودش یه مفهومه. مفهوم از یک شیئی است که بر اون شیء فعل عین انجام شده. فعل عین برای اون شیء. وقتی فعل عین برای یک شیء انجام میشه،چگونه انجام میشه؟ عینی متعلق به اون شیء بشه. عین مربوط به شیء یک چیزه، شیئی که عین شده چیز دیگه هست. دوتا چیزند. عین یه چیزه شیء عین شده یه چیز دیگه هست. دوتا شیء هست.

ماء عَین یعنی آبی که از چشمه بیرون میآید و ماء معین یعنی آب زیر زمینی که چشمهای بر آن قرار داده شده فلذا ماء عین آب بیرون است و ماء معین آب درون

معین شیئی است که فعل عین براش انجام شده. معین چشمه نیست. معین عین نیست مثلا فکر کنین فرض کنید که معین مربوط به ماء باشه مربوط به آب. وقتی گفته میشه معین آب چشمه نیست آب معینه. دقت کنید آب چشمه نیست آب معینه. ماء معین با ماء عین فرق داره. فکر کنید یه آب زیرزمینی وجود داره. وقتی شما برای این آب زیرزمینی چشمه ای ایجاد میکنی، اون آبی که از این چشمه بیرون میاد میشه آب عین. آب چشمه. ولی شما اون آب زیرزمینی رو آب معین کردی یعنی آبی که بر او یه چشمه ایجاد کردی. فعل عین رو برای اون انجام دادی. برای اون یه چشمه ایجاد کردی. به اون میگن ماء معین. ماء معین آب داخل چشمه نیست آب خروجی از چشمه نیست. اون آبی است اون حجم از آبی است که ما براش چشمه ایجاد کردیم. این از اون آیه مربوط به ماء معین هم برداشت میشه.

«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين»، وقتی این واقعه اتفاق میافتد آب در دسترس «غور» شده یعنی از دسترس خارج شده و کسی باید بیاید آن آب که در دسترس نیست را بیاورد پس ماء معین آبی است که در دسترس نمیباشد

ماء معین برای زمانی است که آبی غور شده. شما به نا گاه متوجه میشید که آب غور شده در زمین. قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين‌. میگه اگر شما یه دفعه متوجه بشید که آب شما، آب شما کجاست؟ یا در چشمه سارهاست یا در رودخانه هاست، آبی که در سطح شما بهش دسترسی دارید، اگه دیدید اون آب غور شد، خوب غور شد چه کسی برای شما ماء معین می آورد. ماء معین میاورد یعنی چی؟ یعنی همون آبی که غور شده را میاورد. چه کسی برای شما اون آبی که الان در دسترستون نیست، مائی که در دسترس باشه که قرار نیست بیاورد. اون مائی که در دسترس نیست رو باید بیاره. ماء معین مائی است که آبی است که در دسترس نیست. لذا در قبل از اون هم میفرماد آب شما غور شده. شما متوجه شدید آب شما غور شده. یعنی شما بیدار میشید صبح بیدار میشید یه روزی یه صبحی بعد از ظهری یه وقتی متوجه میشید میبینید که آب نیست. روی سطح زمین آب وجود نداره. آب کجاست؟ مثلا در سفره های آبهای زیرزمینی در اعماق بسیار زیاد. آب غور شده. الان چی باید بگیم؟ باید بگیم که آیا کسی هست که این آب غور شده رو برای ما بیاورد؟ این آبی که الان در دسترسمون نیست رو برای ما بیاره. چون آبی که در دسترسمون باشه که آوردن نداره که. لذا الان آب صفتش چیه؟ ویژگیش چیه؟ آبی است که غور شده. آبی است که در دسترسمون نیست. نیاز داریم که در دسترس قرار بگیره. در دسترس قرار گرفتنش چجوریه؟ با عین. یعنی آبی که عین بشه در دسترس قرار بگیره. آبی که روزنه براش ایجاد بشه در دسترس قرار بگیره. آب الان غور شده ما دیگه به آب دسترسی نداریم. آیا میشه یه کسی بیاد عین ایجاد کنه آب معین برای ما بیاره؟ در واقع اینطور میشه. آب معین برای ما بیاره. آب معین یعنی برای این آبی که غور شده چشمه ای ایجاد کنه و آب معین بیاره اون آبی که دیگه میاد در دسترس ما میشه آب معین. آب معین برای ما بیاره.