نقدی بر بحث درجات معنا و تعریف دقیق‌تری از تراز معنا

1397.10.18-01دوشنبه 30 ربیع‌الثانی 1440

مفهوم یک واژه ثابت است ولیکن با کنار واژگان دیگر قرار گرفتن دارای تراز می‌شود ولی مفهومش تغییر نمی‌کند

آیا مفاهیم دارای درجات هستند یا دارای تراز هستند، وقتی مطرح میشه که مفاهیم دارای تراز هستند یعنی ما پیرامون مفاهیم رو در نظر میگیریم شرایط محیطی اون مفهوم هم نشینی های اون مفهوم رو در نظر میگیریم و بر اساس هم نشین های اون مفهوم تراز به کارگیری یا اعمال یا بهره بردن از اون مفهوم رو مشخص میکنیم مثلاً وقتی گفته میشه مفهوم دویدن عرض میکنیم که مفهوم دویدن یک مفهوم ثابتی هست اینکه چه کسی مجری این دویدن باشه چه کسی عامل این دویدن باشه تراز دویدن رو مشخص میکنه یه موقعی یک بچه ای در حال دویدن است یک موقعی یک آدم بسیار چاق و فربهی در حال دویدن است یک موقعی یک ورزشکار دونده ای در حال دویدن است تراز دویدن اونها رو مشخص میکنه مفهوم دویدن رو تغییر نمیده مفهوم دویدن اینجا نه تغییر میکنه در همه اینها یک مفهوم داره مفهوم آن هم ثابت است وقتی از تراز صحبت میکنیم منظورمون این هست

اگر واژگان دارای درجات باشند اساسا دیگری نیاز نیست در کنار هیچ واژه‌ای از کلمات تفضیلی استفاده نمود

آیا مفاهیم دارای درجات هم هست ؟خوب اگر مفاهیم رو دارای درجات بگیریم به چند تا موضوع و سؤال باید پاسخ بدیم وقتی دارای درجات هست شاید دیگه لازم نباشه برای گفتن یا بیان یک درجه بالاتر از یک مفهوم به یک فردی به یک عاملی به یک فاعلی از الفاظ دیگری مثل الفاظ مربوط به تفضیل استفاده کنیم چرا که قائل به این هستیم که اون مفهوم دارای درجه هست دیگه پس نیازی به اون الفاظ دیگر نیست همین که لازم میشه شما گاهی در کناردویدن مطرح کنید که دویدن تندتر خوب این یعنی که شما مفهوم دویدن رو تغییر ندادید بلکه یک مفهوم دیگری به دویدن اضافه کردید اگر دویدن دارای درجات باشه نیازی به این اضافه کردن نیست در دل اون وجود داره برای بحث درجات معنا باید به این پاسخ داد ،

اگر قائل به درجات معنا باشیم آیا صفات خداوند نیز درجات دارند و در جایی بیشتر و در جایی کمتر می‌شوند

یه بحث دیگه که در درجات معنا هست وقتی قائل به درجات معنا در یک مفهوم باشیم نه تراز معنا که حاکی از محیط مفهوم و حاکی از هم نشین های مفهوم هست اون موقع باید به برخی از سؤال ها پاسخ بدیم مثلاً اگر درجات معنا مطرح است آیا صفت رحمان در خداوند دارای درجات معناست یعنی خداوند یک جایی رحمان تر است یک جایی کمتر رحمان هست یک جایی رحمانیتش بیشتره یک جایی رحمانیتش کمتره یعنی رحمانیت خدا دارای طبقاتی است که یه جایی کمتره یه جایی بیشتره خوب باید این سؤالات رو در بحث درجات معنا پاسخ بدیم

اگر بحث درجات را بپدیریم عملا بحث وجوه و نظائر را بکار بسته‌ایم

از سؤالات دیگه اینکه آیا یک مفهومی وقتی جایگزین یک مفهوم دیگه ای میشه یعنی در یکجا معنای اون را ما قائل میشیم که معنای دیگری هست شبیه به بحث وجوه و نظائر آیا اینجا به معنای درجات هست ؟ خوب اگر اینجا کسانی قائل به درجات باشند میتونند همین بحث رو بگن وجوه ونظائر ضرورتی به طرح درجات نیست

اگر قائل به درجات معنا هستیم با این مفهوم را به روشی بیان کنیم که با معانی تبعی و بحث وجوه و نظائر و ... خلط نشود

در کل اینکه آیا ما درون یک مفهوم قائل به درجات هستیم و اگر قائل هستیم منظورمون چی هست؟ ما درجات معنا رو باید یک مقداری تنزیه کنیم به این معنا که وجوه و نظایر درجات معنا نیست معانی تبعی درجات معنا نیست گاهی معانی تبعی در یک تراز خاصی به معنای درجات معنا قلمداد میشه در صورتی که اون معانی تبعی هست اون آثار اون مفهوم در اون تراز هست معنای تبعیش هست و اون وقت شما نباید بگید که این درجه از معنا بلکه تبعات اون معنا در اون تراز هست پس معانی تبعی رو هم باید تنزیه کنیم تا بتونیم اگر تعریفی برای درجات معنا هست به تعریف دقیقی برسیم ما الان در بحث درجات معنا تعریف دقیق نداریم پس باید به تعریف دقیق برسیم.