رابطه اشتقاق، علم صرف و علم نحو در معناشاسی

1401.07.24-01

یکشنبه 19 ربیع الاول 1444

در بحث معناشناسی در واقع اصل معنا، از اشتقاق به دست می‌آید. یعنی ما باید با توجه به اشتقاق و معانی حروف و آنچه که این کلمات و ریشه‌ها و مصادر، از اون مشتق شده‌اند، معنا را به دست بیاوریم. بر اساس معنایی که در اشتقاق هست، علم صرف تولید معانی جدید می‌کنه، این کار کرد علم صرف است. بر اساس واژه‌های جدیدی که بر اساس علم صرف تولید میشه، که به نوعی میشه گفت کل بحث اشتقاق، آنجا که واژه تولید می‌شود، در بحث اشتقاق آنجایی که واژه تولید می‌شود، اون علم صرف است. اشتقاق بحثش چی هست؟ آنجایی که اون واژه‌ها از حروف تولید می‌شود، این بحث اشتقاق است. یعنی ماده‌ی واژه‌ها را می‌خواهد نسبتش را با حروف ببینه، اینجا میشه اشتقاق. در واقع معنا اینجا به وجود می‌آید. صرف، این معانی رو در قالب واژگان مختلف، توسعه می‌دهد. نحو می‌آید بین این واژه‌ها، بر اساس روابط علم نحو، ارتباط ایجاد می‌کند، اون ارتباط هم باید ارتباط معنادار باشه. ارتباط معناداری بین دو واژه‌ی معنادارِ تولید شده بر اساس علم صرف، ایجاد می‌کنه. در معناشناسی ما چه کار می‌کنیم؟ ما چون دستمان از علم اشتقاق و حروف و اون لایه‌ها کوتاه است، در واقع مهندسی معکوس می‌کنیم، از نحو و صرف وارد می‌شویم، می‌خواهیم از روابط بین واژگان و تعریفی که از صرف داریم، به معنا برسیم. ما در واقع در معناشناسی داریم یه مهندسی معکوس انجام می‌دهیم. در واقع اونی که از بالا ورود کنه و مثلاً عالِم به علم حروف باشه و بداند که ترکیب این سه حرف چه معنایی را تولید می‌کنه، او می‌تواند معنای ریشه را بیان کنه. ما چون این علم رو نداریم به ناچار باید بیاییم از کارکردها و کاربردها و محصولاتی که از این ریشه‌ها تولید شده‌اند، یعنی واژه‌هایی که تولید شده‌اند بر مبنای علم صرف و ارتباطاتی که ایجاد شده‌اند بین واژه‌ها بر مبنای علم نحو، بیاییم معنا را دریافت کنیم، بگیم که مثلا این ریشه، این معنا رو می‌رسونه.