اثر روابط نحوی و عنوان صرفی واژگان در معنا شناسی

1399.06.29-02شنبه 1 صفر 1442

لحاظ عنوان صرفی واژگان در روابط نحوی برای معنا شناسی

یه بحثی که وجود داره اینه که وقتی عناوین صرفی در دل نحو مورد بررسی قرار بگیرند. یعنی در دل کلام که عناوین نحوی به خودش گرفته مورد بررسی قرار می‌گیرند، چگونه ارتباطی میتونند به هم پیدا کنند؟ چه ارتباط معنایی به هم پیدا کنند؟ این یه بحث ذیل بحث معناشناسی است، مفهوم شناسی است. یعنی چی؟ یعنی اگر یک جمله ای داریم در یک جمله یک فعلی هست یک اسم جامدی هست که این اسم جامد عنوان صرفی است، اون فعل عنوان صرفی است، در این جمله اسم جامد شده فاعل و اون فعل شده فعل جمله فعلیه. این دو چه رابطه معنایی با هم پیدا می کنند؟ اگر فاعل ما اسم جامد باشه چه رابطه معنایی با فعل داره؟ اگر فاعل ما اسم مشتق باشه چه رابطه معنایی داره؟ در واقع ما باید بیایم وقتی میخوایم در نحو از روابط نحوی برای معناشناسی استفاده بکنیم، عنوان صرفی واژگان رو لحاظ بکنیم و مشخص بکنیم که این رابطه‌ی نحوی چه وابستگی به عنوان صرفی داره در ایجاد معناشناسی، برای تولید معنا؟ برای تولید معنا در اون واژه. ببینید شما وقتی یه موقعی میگید او میدود. برای تعریف او، از دویدن یه استفاده ای می کنید. او الان هو، اینجا یک اسم است. برای تعریف هو، رابطه معنایی هو و دویدن اینجا یه استفاده ای می کنیم. یه موقعی ممکنه مطرح کنید که، کاتب می دود. در هر دوی این جمله ها هم هو فاعل، کاتب هم فاعله. فعل شون هم مساوی است، دویدن است. ولی استفاده ما برای تعریف هو و کاتب از مفهوم دویدن، برابر نیست. این تفکیک را اینجا باید روشن کنیم.

لزوم تبیین اثر معنایی در تغییر عنوان صرفی در یک جمله ثابت

ما در واقع باید برای تمام عناوین صرفی یک چیز رو روشن کنیم. در بحث معناشناسی یک چیز رو روشن کنیم، که عنوان های صرفی در نقشهای مختلف نحوی از سایر مرتبطین نحویشون چگونه معنا می‌پذیرند؟ چگونه اثر معنایی میگیرند؟ مثلا میگیم حسن می دود. از مفهوم دویدن برای تعریف حسن یعنی در مجموعه شبکه معنایی حسن استفاده می کنیم ولی وقتی میگیم کاتب می دود، از مفهوم دویدن در شبکه معنایی کاتب به معنای کاتب نه هویی که درکاتب هست، به معنای از ریشه ک ت ب، آیا استفاده می‌کنیم؟ اگر استفاده می‌کنیم آیا همان استفاده ای رو می‌کنیم که در معناشناسی حسن استفاده کردیم؟ پس ما باید ببینیم که تغییر عنوان صرفی در یک جمله ثابت مثلاً فاعل با تصریف های مختلف با یک فعل ثابت تاثیر یکسانی برای معنای واژه فاعل ایجاد میکنه، یا نه تاثیر یکسان ایجاد نمیکنه؟ مثلاً فاعل رو ما در قالب اسم های مختلف فاعل ریشه کتب رو در قالب اسم های مختلف به عنوان فاعل یک فعل ثابتی قرار بدیم. آیا تاثیری که ریشه کتب از فعل مد نظر در آن جمله ها میگیره در این صرف های مختلف یکسان است؟ یا متفاوت است؟ تاثیر اون واژه ها که یکسانه. واژه به معنای فاعل، همه مثلاً اگر فعل به معنای درخشش باشه همه معنای درخشش درشون وجود داره یه تعریفی یه ارتباطی با درخشش گرفتند. وقتی میخوایم این رو ببریم در اون ریشه آیا تاثیر درخشش فعل درخشش برای فاعل های مختلف با صرف های مختلف از ریشه کتب، یکسان است؟ این باید مورد بحث قرار بگیره. مثلاً اگر ما بگوییم کاتب می‌درخشد مثال هاش اینطور میشه، کاتب می درخشد مکتوب می درخشد، کتاب می درخشد مکتب می درخشد، تاثیر معنایی درخشش در مفهوم کتب به چه شکله؟ بحث بعدی اینکه آیا کاتب از درخشیدن اثر معنایی میگیره؟ آیا مکتوب از درخشیدن اثر معنایی میگیره؟ این هم یک بحث دیگر که اینجا باید بحث بشه.

اهمیت بررسی اثر معنایی روابط نحوی در ریشه واژگان با توجه به صرف واژگان

یک تفاوت باید در دسته بندی اسم های مشتق و جامد مورد بحث قرار بگیره. بحث تفاوت بعدی باید جامد های غیر مصدری مجزا بشوند و مورد بررسی قرار بگیرند. پس ما در قالب جامد های غیر مصدری و سایر اسم ها یک دسته بندی می کنیم این بحث را بررسی می کنیم در یک قالب دیگری در یک بحث دیگری دوباره تاثیر معنایی رو در مثلاً درون اسم مشتق ها مورد بررسی قرار می دهیم. آیا اون رابطه نحوی با یک واژه دیگر در ریشه در معنای ریشه این اسم مشتق موثر هست یا نه؟ میگیم باید مورد بررسی قرار بگیره. آیا این موثر بودن در انواع اسم مشتق ها تاثیر داره یا نه؟ مثلا وقتی گفته میشه کتاب به‌عنوان جامد غیر مصدری، یکسری روابط کتاب رو بررسی میکنیم. رابطه مثلاً افعالی که به کتاب مربوطه. یعنی در واقع کتاب که فاعل هست و افعالی که به کتاب مربوطه. سوال اینجا میشه آیا در بحث کتاب این افعال به ریشه ک و ت و ب، مربوط میشن؟ یا به مصداق کتاب مربوط میشن؟ به شیء مورد اشاره کتاب مربوط میشن. حالا اینارو باید در مفهوم وارد بکنیم یا نباید وارد بکنیم. تفاوت اینجاست. در واقع می‌خواهیم این را دنبال کنیم آیا همه روابط نحوی با توجه به صرف واژگان در معنای ریشه اون واژگان موثر است؟ آیا صرف واژگان می تونه به شکلی باشه که برخی روابط نحوی در معنای اون واژه موثر نباشند؟ در معنای اون ریشه موثر نباشند؟ آیا دسته‌بندی و الویت بندی تو این صرفها در ربطه نحوی ثابت برای معناشناسی وجود داره؟ آیا اولویت بندی وجود دارد؟