رابطه فرهنگ عرب و فهم مفاهیم قرآن

1397.06.09-01شنبه 29ذی الحجه 1440

بخشمفاهیم دارای دو بخش مفاهیم جزئی و مفاهیم کلی می‌باشد. مفاهیم جزئی یعنی مفهوم یک واژه که مقدمهمفاهیم کلی است، مفاهیم یعنی مفهومی که از ترکیب چند واژه بر می‌‌آید

بله ما در بخش مفاهیم با دو دسته از مفاهیم مواجه هستیم مفاهیم جزئی و مفاهیم کلی، منظورمون از مفاهیم جزئی مفاهیم واژگان هست مسامحتاً یعنی به معنای کلی بخوایم عرض کنیم یعنی مفاهیم واژگان، منظورمون از مفاهیم کلی یعنی مفاهیم ترکیبات، ترکیبات واژگان با هم سر جمع یه مفهوم کلی ای رو به شما میرسونه، یه جمله یه مفهوم کلی ای رو به شما میرسونه وقتی گفته میشه که مثلاً انسانها در بهشت پیر نمی شوند این یه مفهوم کلی رو به شما میرسونه شما اول باید با تک تک واژگان، مفاهیم واژگان مواجه باشی بعد از این مفهوم کلی یک مفهومی رو بگیری دریافت کنی،

در مفهوم کلی صنایع ادبی، بلاغی، مقصود کلی کلام ثقل مفهوم و ... مورد نظر است

مثلاً از جمله مباحثی که در مفهوم کلی وجود داره مقصود کلام هست بسیاری از نکات بلاغی در مفهوم کلی مفهوم داره نه در مفاهیم جزئی، در مفاهیم کلی مفهوم داره، در مفاهیم کلی صنایع ای مثل صنایع بلاغی شکل میگیرند مقصود کلام رو باید دنبال کرد صنایع ادبی رو باید دنبال کرد اثر مفاهیم جزئی در کنار هم رو باید دنبال کرد ثقل مفاهیم رو ثقل مفاهیم جزئی رو باید دنبال کرد و موضوعاتی از این دست

مفاهیم قرآنی بر اساس فرهنگ و دانش متکلم و مخاطب اول که خدا و رسول الله ص می‌باشد شکل گرفته است

اما در گام اول بحث مفاهیم مفاهیم جزئی مد نظر هست که یعنی مفاهیم واژگان، یعنی وقتی شما در کلام با واژه ها مواجه هستید تک تک واژه ها چه مفهومی دارند، در بحث مفاهیم قرآن نگاه ما این هست که مفاهیم قرآنی بر اساس فرهنگ و دانش مخاطب نیست بلکه بر اساس فرهنگ و دانش متکلم و مخاطب اول قرآن هست یعنی رسول الله صلوات الله علیه، لذا باید مفهوم اون سطح و اون تراز رو دریافت کرد نه از واژگان مفهومی رو گرفت که خودمون بلد هستیم یا در ذهن ما هست یا در محاوره ها مون استفاده می کنیم،

نقش فرهنگ و ادب عرب صدر نزول در فهم مفاهیم قرآن چیست؟

آیا بین واژگان قرآنی و فرهنگ و دانش زمان نزول قرآن اشتراکی وجود داشته؟ آیا کاملاً بدون اشتراک بودند؟ به نظر میرسه اشتراک وجود داره و بحثش رو میشه دنبال کرد، آیا اصلاً نباید به فرهنگ و زبان عرب در زمان نزول قرآن اعتنا کرد؟ اگر میشه اعتنا کرد چقدر میشه اعتنا کرد؟ آیا فقط باید اون زبان رو در همون زمان در نظر گرفت؟ آیا لغتنامه هایی که مفاهیم رو از قبائل عرب دنبال کردند و بیان کردند کافی هستند دقیق هستند لازم هستند؟ چه حدی از مفاهیم رو بیان می کنند؟ این مسئله ای هست که باید حل بشه، خب این باید روشن بشه که چقدر میشه از فرهنگ و دانش قبائل عرب یعنی در واقع قوم عرب در زمان نزول قرآن در مفاهیم قرآنی استفاده کرد مثلاً اگر گفته میشه که فَطر، فطر یه معنایی داره در قبائل عرب اون رو چقدر میشه استفاده کرد، استفاده بکنیم یا نه؟ وقتی گفته میشه میثاق اون رو چقدر استفاده بکنیم، وقتی گفته میشه یوم چقدر استفاده بکنیم؟ اگر اون معنا داشته در قوم عرب از اون معنا چقدر استفاده کنیم؟ وقتی گفته میشه که رجال، رجال در قبائل عرب معنا داشته خب از اون معنا ما چقدر در قرآن استفاده کنیم؟ همون معنایی که در عرب گفته میشده کافیست؟ چقدر میشه ازش استفاده کرد؟ چه جایگاهی در مفهوم یابی قرآنی داره؟ پس باید جایگاه مفاهیم جاری و ساری در قوم عرب در صدر نزول قرآن رو در برداشت و مفهوم یابی قرآنی پیدا کرد بعد بگیم اینها چقدر تأثیر دارند پس فرض ما در بحث مفاهیم این هست که مفاهیم قرآنی بر اساس منطق خداوندیست نه بر اساس فرهنگ قوم عرب صدر اسلام این فرض یک ما که این استدلالاتی داره و بحث استدلالات باید کاملتر بشه، بحث دوم این هست که خب فرهنگ قوم عرب در صدر اسلام چه دخالتی در فهم مفاهیم قرآنی داره؟ چه وزنی داره و چه استفاده ای میشه از اون برد؟ این هم بحث بعدی هست .