بحثی در مورد مفاهیم نرم افزار قرآن

1395.11.26-02

سه‌شنبه 16 جمادی‌الاول1438 دفتر نواب – نرم افزار قرآن

بله در بحث مفاهیم در تحقیق نرم افزار ما باید چند تا موضوع رو دنبال بکنیم و انجام بدیم یکی بحث هم ترازی مفاهیم قرآنی با تراز متکلم، یعنی آیا متکلم قرآن در تراز فهم مخاطبین صحبت کرده یا در تراز فهم خودش؟ این رو باید بررسی کنیم یعنی آیا در یک کلام لزوم هم ترازی فهم بین متکلم و مخاطب وجود داره؟ اینکه در قرآن بحث لسان جایگاهش چی هست؟ آیا لسان به معنای هم ترازی فرهنگی متکلم و مخاطب هست؟ هم ترازی فهم متکلم و مخاطب هست؟ این رو باید جایگاهش رو معلوم کنیم این تکلیفش اگر معلوم بشه می تونه در قالب یک مقاله تکلیفش معلوم بشه که آیا در قرآن فهم مورد نظر متکلم، شما وقتی می فرمایید فهم متکلم یعنی مفهومی که متکلم در کلامش داره دنبال می کنه آیا در قرآن فهم متکلم و فهم قوم مخاطب قرآن هم تراز هستند؟ اگر شما به این نتیجه برسی که ضرورت نداره این طور باشه اون موقع قرآن از فرهنگ و حدّ فهم مخاطبین خارج میشه حدّ قرآن میشه حدّ متکلم، بعد باید در اون حدّ بررسی بشه چه اون مخاطبین چه سایر مخاطبین چه در طول زمانهای متفاوت باید سعی کنند که فهم متکلم رو متوجه بشند مفهوم مدّ نظر متکلم رو متوجه بشند نه مفهومی که احیاناً مخاطبین متوجه میشند، مخاطب ممکنه مفهومی رو برداشت کرده باشه مفهومی رو گرفته باشه این مفهومی هست که مخاطب گرفته، اگه قرآن در حدّ مفهم مخاطب دوران قرآن بود یه کتاب شرح بر قرآن در اون زمان نوشته میشد و اصلاً شرحی نمی خواست همون چیزی بود که اون موقع فهمیده بودند، این اثبات های مختلفی داره هم اثبات قرآنی هم اثبات عقلی هم اثبات نقلی که این لزوم در قرآن وجود نداره و اصلاً وجود نداره که فهم متکلم و فهم مخاطب یکسان باشند. مطلب دیگه فهم مخاطب اگر در نظر بگیریم کدوم مخاطب؟ شما میگی قوم، خب این قوم دسته های مختلفی هستند آدم های مختلفی تو شون هستند فهم هاشون خیلی با هم فرق داره، فهم کدوم شون رو در نظر بگیریم فهم علمای قوم رو در نظر بگیریم فهم ضعفای قوم رو در نظر بگیریم فهم جاهلین قوم رو در نظر بگیریم فهم کی رو در نظر بگیریم؟ یعنی بگیم حتی در حدّ فهم قوم هست فهم کی هست؟ اگه بگید یه فهم عرفی و عادی پس قرآن بدرد علمای قوم نمی خورده در حدّ فهم پایینی صحبت کرده اگه مخاطب قرآن هم علمای قوم هستند هم جاهلین قوم هستند پس باید فهم علمای قوم رو هم در نظر بگیریم خب علمای قوم صدر اسلام کی بودند؟ شما میگی اولین عالم بعد از رسول الله صلوات الله علیه امیرالمومنین علیه السلام پس قرآن حدّ فهم امیرالمومنین علیه السلام، حدّ فهم برخی از صحابه ی خاص رسول الله صلوات الله علیه، حدّ فهم اهل بیت علیهم السلام، وقتی میگیم حدّ فهم قوم ولو شما این رو هم بپذیری چه ضرورتی داره بری بگی خب یه عرب بادیه نشینی یه جایی مثلاً فَطر رو این معنا میکرد و می گفت یعنی چاه فلان اینجوریه داستان اینجوری، بعد اون رو ملاک قرار بدیم آیا قرآن می خواسته در حدّ فهم اون حرف بزنه و وقتی واژه ی فطر رو بکار برده مفهوماً همون مفهومی رو دنبال می کرده که اون عرب بایده نشین دنبال می کنه یا مفهومی رو دنبال می کرده که مثلاً امیرالمومنین علیه السلام دنبال می کنه، گویش امیرالمومنین علیه السلام چی هست، اگر ما بخوایم مخاطب قرآن رو لحاظ کنیم بگیم قرآن فهم مخاطب رو لحاظ کرده و در دایره ی فهم و فرهنگ مخاطب صحبت کرده خب در حدّ دایره ی چه کسانی؟ چه کسانی از این قوم؟ خب میشه مقایسه کرد فرهنگ قوم رو لحاظ کرده فرهنگ امیرالمومنین علیه السلام، کجا ببینیم؟ مثلاً در نهج البلاغه، میگیم حدّش این هست، می تونیم بگیم خب فرهنگ صحبت امیرالمومنین علیه السلام فرهنگ کلام امیرالمومنین علیه السلام فرهنگنامه ی امیرالمومنین علیه السلام حدّ فهم امیرالمومنین علیه السلام رو در نهج البلاغه مثلاً در نظر بگیریم بخصوص اون کلام هایی که خود امیرالمومنین علیه السلام مدّ نظر خاص به اینکه در سطح پایین تری برای مخاطب پایین تری صحبت بکنه نداره خواسته یه معرفت بزرگتری رو مطرح بکنه بدون در نظر گرفتن مخاطب خاصی، اون حاکی از فرهنگ امیرالمومنین علیه السلام هست، خب اون رو در نظر بگیریم بگیم قرآن در حدّ این فرهنگ هست حداقلش اینجوری بگیم، پس یه موضوعی رو میشه دنبال کرده که قرآن در حدّ فهم چه کسی؟ در حدّ فرهنگ چه کسی؟ یه بحث اصلی روش فرهنگ و فهم متکلم هست بحث دوم رو اگر بخوایم دنبال کنیم فهم مخاطب و فرهنگ مخاطب کدوم دسته از این مخاطبین؟ این موضوع وقتی جلوتر میره توی بحث های ترجمه و تدبیر به خصوص خیلی مهم میشه یعنی تدبیر ها و مفاهیم کلی که دریافت می کنند بسیار متفاوت هست ما توی این شاخه ی مفاهیم توی فاز دوم کار نرم افزارمون مفاهیم جزئی رو می خوایم بحث کنیم به عبارتی دیگه واژه ها، لغات، اینها رو می خوایم بحث کنیم ولی توی جلوتر وقتی از اینجا تفاوت در مفهوم شروع میشه در جلوتر ها هم به این دلیل هم به دلایل دیگر تفاوت های بسیاری در درک مفاهیم کلی تری ایجاد میشه که بخشیش ترجمه، تفسیر، تحلیل، ربط دادن ها، تدبّر کردن ها، اینها همه مؤثر میشه، در قرآن بسیاری از کلام ها که در قرآن وجود داره یعنی همه ی قرآن متکلمش خداست بعد متکلم های بینابینی داره یعنی نقل قولی، پس متکلم اصلی قرآن خداست کلام الله، خداوند کلام دیگرانی رو هم اگر نقل قول بکنه اون رو در قالب کلام خودش نقل قول می کنه مطرح می کنه پس کلام کلام خداست، اولین مخاطب قرآن رسول الله صلوات الله علیه هست، مخاطب های قرآن هم تو در تو هستند اولین مخاطب قرآن رسول الله صلوات الله علیه هست در بسیاری از آیات مخاطب بودن رسول الله صلوات الله علیه واضح هست ظهور داره در سایر آیات هم با استدلال میشه بحث رو دنبال کرد که قرآن اونجا مخاطبش رسول الله صلوات الله علیه هست و از طریق رسول الله صلوات الله علیه سایرین مخاطب قرار می گیرند پس قرآن مخاطبش هم رسول الله هست پس یک متکلم اصلی وجود داره خدا ، یه مخاطب اصلی وجود داره رسول الله، فرهنگ فرهنگ بین این دو هست در سایر موارد قرآن نقل قول مخاطب اصلی مخاطب اصلی قرآن برای سایر مخاطب هاست که چنین آیه ای نازل شد چنین بحثی گفته شد چنین بحثی به من گفته شد چنین آیه ای برای من گفته شد، پس مخاطب رسول الله صلوات الله علیه هست،اصلاً شروع قرآن چجوری هست؟ می فرماید که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ با کی داره حرف میزنه؟ با رسول الله، کی قراره این رو بفهمه؟ رسول الله، کی قراره همین الان یه کاری انجام بده؟ رسول الله، یه رابطه بین خدا و رسول الله یه متکلم خدا مخاطب رسول الله، پس اینجا داره یه گفتگویی صورت می گیره یه رفتارهایی شکل می گیره، دو نفر در یک سطحی با هم یه گفتگو یه رفتارهایی داشتند ما می خوایم اون رابطه و اون گفتگو و اون سطح از رفتارها رو متوجه بشیم بعد تحلیل می کنیم میگیم که این رابطه و این گفتگو حتماً در سطح ماست، آیا این جایگاه داره؟ ما چطور می تونیم بگیم که یک گفتگو بین خدا و رسول الله صلوات الله علیه شکل گرفته اون رابطه سطحش سطح ماست، به چه استنادی این مطلب رو مطرح می کنیم؟ آیا فقط همین که در اون رابطه و در اون گفتگو هدایتی برای ما وجود داره پس اون سطح ماست؟ نه هدایتی وجود داره، دو تا آدم بزرگ با هم یه جایی نشست و برخاست می کنند و مکالماتی با هم دارند رفتارهایی دارند ما اگر به اون رابطه خوب نگاه کنیم می تونیم هدایت هایی دریافت بکنیم میگیم پس اون حتماً اونها در سطح ما دارند رفتار می کنند، چه ارتباطی داره بگیم در سطح ماست، پس تا اینجا سه دسته بحث هست : متکلم کیست؟ میگیم خدا، کلام کلام خداست فهم متکلم مهم هست، اینجا استدلال های خودش رو باید بکنیم هم استدلال عقلی که استدلال های خودش رو داره یه متکلمی وقتی صحبت می کنه شخصیت خودش رو در نظر می گیره حدّ فهم خودش صحبت می کنه بخصوص اگر صحبت عریض و طویل و مفصّل و بحث های مفصّلی باشه و بخواد حتی خودش رو معرفی بکنه میاد حدّ خودش رو در نظر می گیره در حدّ فهم خودش صحبت می کنه در حدّ مفاهیم مربوط به خودش صحبت می کنه بعد استدلال های قرآنی داریم چون خیلی از صحبت ها خداوند تو قرآن فرموده بعد گفته شما نمی فهمید شما نمی تونیم اینها رو تفقّه کنید درش، اگر حدّ اونها باشه که نمی تونه بگه شما نیم فهمید که، اصلاً از واژ هایی مثل شما متوجه نمی شید شما نمی فهمید شما شعور نمی کنید شما تفقّه نمی کنید شما اصلاً نمی تونید این رو درک بکنید شما نسبت به این موضوع علم ندارید شما فلان هستید و همه ی اینها رو که اینجوری مطرح می کنه معلوم میشه که اونها نمی فهمند معلوم میشه که اصلاً متکلم انگیزه ی این رو نداره که در حد اونها، والا که اگر انگیزه ای این رو داشت که متکلم در حدّ فهم اونها صحبت بکنه الان یه ایراد به متکلم وارد بود یه ایراد به خدا وارد بود می گفتیم تو برنامه ات این بوده که در حدّ فهم متکلمین صحبت بکنی در این برنامه موفق نشدی چون نتونستی در حدّ فهم اونها صحبت کنی و اونها نفهمیدند اگر این برنامه ی خدا باشه خدا الان در این برنامه اش ضعف داشته چون متکلمین نفهمیدند حرف خدا رو، و دوباره در تناقض هم وجود داره بگیم برنامه ی خداوند این هست که متکلمین بفهمند بعد خودش هر از گاهی بگه شما نمی فهمید میگیم خوب بر نامه ی خودت بوده اینها بفهمند اگه نمی فهمند تقصیر خودت هست، توی خدا باید یه جور تنظیم می کردی اینها بفهمند چون برنامه ات این بوده، قصدت این بوده اینها بفهمند استدلال های عقلی استدلال های قرآنی استدلال های نقلی قرآن حدّش چقدر هست؟ و دیگران چه ارتباطی می تونند با قرآن ایجاد کنند این استدلال نقلیش، بعد مطلب دوم اگر مخاطبین هست کدوم مخاطبین؟ اگر فرهنگ مخاطبین مهم هست کدوم مخاطبین؟ اگه قوم مهم هست مخاطبین به مفهوم قوم، مهم هست کدوم قوم؟ کدوم سطح از قوم ؟ دانشمندان، جاهلان، چه کسانی؟ و مطلب سوم اینکه مخاطب اصلی قرآن رسول الله هست و بسیاری از آیات اصلاً تصریح داره در مخاطب بودن تنها مخاطب بودن رسول الله صلوات الله علیه یعنی دو تا نمی کنه دو نفر کنار هم نمی گذاره، تصریح داره در حدّ این مخاطبین، بسیاری از داستانهای قرآنی که نقل شده خداوند به رسول الله میگه من دارم برای تو میگم نمیگه من دارم برای قوم میگم، من دارم برای تو میگم پس یک خداوند حکیمی به یک مخاطب بسیار بلند مرتبه ای میگه من دارم برای تو میگم یه داستانی اون داره برای اون میگه، ضرورت نداره این داستان خیلی شفاف و در حدّ فهم مثلاً اون عرب بادیه نشین صحبت بشه، آیا ضرورتی اینجا وجو داره؟ باید اینجا بحث کنیم که در اونجایی که خداوند به عنوان متکلم برای دیگران صحبتی داره برای مردم صحبتی مطرح هست آیا فهم مردم، فرهنگ مردم در نظر گرفته شده یا نه؟ و اگه در نظر گرفته شده در چه حدّی در نظر گرفته شده، جایگاهش چی هست چطور هست؟ اینها باید تبیین بشه بنظر تبیین قرآنی هم داره یعنی میشه جایگاهش رو معلوم کرد چقدر محور هست چقدر اصل هست؟ آیا اصلاً در نظر گرفته نشده؟ و اگر در نظر گرفته شده چقدر در نظر گرفته شده؟ به عنوان محور کار هست؟ یعنی اصلاً برنامه همین بوده یا نه این جایگاهش چی هست؟ بعد در ادامه ای این بحث چند تا مطلب مهم تبیین میشه فرهنگ عرب دوران نزول قرآن، چقدر شناختش مهمه و اگر بشناسیم جایگاهش چی هست؟ و در چه فهمی از قرآن ما رو کمک می کنه؟ لغت نامه ها جایگاه شون چی هست؟ در لغت نامه ها بحث ها که مطرح شده به چند دسته تقسیم میشند؟ اونهایی که مصادیق رو دارند مطرح می کنند مصادیق در چه فرهنگی دارند مطرح می کنند؟ جایگاه شون چی هست؟ بُن مایه های مفاهیم در قرآن در لغت نامه ها به چه شکل مطرح شده؟ در چه فرهنگی این تعریف شده؟