مفهوم کلی

1395.08.13-01

آموزش نحوه بدست آوردن مفهوم کلی از مفاهیم جزیی و ارتباطات موجود در متن به نرم افزار توسط الگوریتم خاص این کار(لزوم مطالعه در منطق، فلسفه، زبان شناسی و امثال آن برای یافتن الگوریتم مناسب)

بله در بحث نرم افزار ما یه آموزش رو برای نرم افزار شروع بکنیم، رسیدن از مفاهیم جزئی و ارتباطات جزئی در مفاهیم به یه مفهوم کلی از یک بحث، مفهوم کلی را باید بهش آموزش بدیم حتی خوبه که بریم یکسری مطالعات در این زمینه داشته باشیم، تو حوضه های منطق، فلسفه، زبان شناسی، بحث های از این دست، بحث های مربوط به ذهن، مفاهیم، بحث هایی که از این دست وجود داره، ببینیم انسان ها از یک موضوع، مفهم کلی می گیرند یعنی چی. این رو بشناسیم بر اساسش شروع کنیم الگوریتم طراحی کنیم. آیه قرآن را گذاشتیم جلوی نرم افزار، نرم افزار جز جز این آیه رو می شناسه، هر کلمه رو معناش رو می دونه، رابطه های صرفی و نحوی این کلمات رو با هم می دونه، برخی از روابط دیگه اشون رو می دونه، ولی آیا از این آیه می تونه یک مفهوم کلی برداشت کنه؟ما بهش یاد ندادیم این رو. نرم افزار تو همین جا قفله، اینجا مونده. باید این رو بهش یاد بدیم، بگیم این مفهوم کلی رو اینجوری برداشت کن و از این آیات یک مفهوم کلی برداشت کنه، مفهوم کلی برداشت می کنه یعنی بتونه اون آیه را با عبارات دیگه و با بیان دیگه برای ما توضیح بده. کسی مفهوم کلی برداشت می کنه، یکی از ویژگی های کسی که مفهوم کلی برداشت می کنه اینه که اون آیه رو بتونه با بیان دیگه توضیح بده، چهار تا جمله اضافه تر بکنه بهش توضیح بده، با واژه های دیگه ای اون رو توضیح بده و شرحش کنه. کسی مفهوم کلی برداشت می کنه می تونه شرح بده. آیا نرم افزار ما این رو یاد گرفته؟ این رو باید بیشتر بهش فکر کنیم و الگوریتم اش رو طراحی کنیم. نه اینکه بجای این واژه، واژه مترادفش رو بکار ببره. که این بخشی از شرحه آیه است ولی یه مفهوم کلی بتونه ازش برداره، بگه مثلا در کل ، خلاصه این ده تا جمله ایی که در این آیه هست داره این مطلب رو میگه، همون جوری که یه انسان می تونه چنین حرفی بزنه، آیا می تونه نکته برداشت کنه، آیا می تونه مقصد یک آیه رو برداشت کنه، آیا می تونه شرحی از اون آیه رو برداشت کنه و بیان کنه، خوب این کاریه که ما انسان ها انجام میدیم، همین اطلاعاتی که نرم افزار داره، ما داریم. ما چه می کنیم که این برداشت رو می تونیم داشته باشیم، این یک قدم جلو تر نسبت به نرم افزار رو می تونیم داشته باشیم، اون رو باید به نرم افزار یاد بدیم، یاد بدیم بگیم تو هم اینجوری فکر کن، تو هم اینجوری برداشت کن، تو هم اینجوری حرف بزن.

افزایش دامنه لغات، اصول و قواعد ادبی، شجره مفاهیم و مفهوم محوری مقدمات یافتن مفهوم کلی

لازم دایره لغاتش بیشتر بشه، این رو باید بررسی کنیم. لازمه دایره لغات بیشتر از قرآنش بیشتر بشه، دایره مثلا اصول و قاعده هاش بیشتر بشه، باید چی بهش یاد بدیم؟ آیا بحث شجره ی مفاهیم مربوط به یک آیه یک جمله کمک می کنه، آیا مفهوم محوری مهم است؟ اینها رو باید دنبال بکنیم.

تاثیر منظر و هدف محقق در یافتن مفهوم محوری تقسیم کننده بحث مفهوم محوری به دو قسم: مستقل و جهت‌دار

در بحث مفهوم محوری چند تا نکته رو باید در نظر بگیریم، باید بررسی بشه، منظر و هدف بررسی می تونه مفهوم محوری رو تحت الشعاع قرار بده اینکه شما هدف بررسی ات چی هست، دنبال چی هستی، دنبال چی می گردی، دنبال تحلیل چی چیزی هستی، این می تونه مفهوم محوری یک سیاق یا یه آیه را تحت ثاثیر قرار بده؛ یا ممکنه ما تعریفی داشته باشیم با عنوان مفاهیم محوریه جهت دار، مفاهیم محوری مستقل، یعنی فارق از هر جهتی مفهوم محوری این سیاق چیه، مفهوم محوریه این آیه چیه، یا اگر من فلان موضوع مد نظرم باشه مفهوم محوریه این آیه چیه یا فلان تحقیق قرآنی مد نظرم هست مفهوم محوریه این آیه چیه با توجه به مقصدی که من دارم دنبال می کنم؟ اینها ممکنه تاثیر داشته باشند و ما باید اینها رو بررسی کنیم.

آیا مفهوم کلی همان مفهوم محوری مستقل است و یا برآیندی از ارتباطات مفاهیم جزیی با مفهوم محوری می‌باشد؟

بحث مفهوم محوری چه جایگاهی در بحث مفهوم کلی که ما برداشت می کنیم داره، آیا مفهوم محوری مستقل همون مفهوم کلی هست که ما از آیه در نظر داریم یا نه چیز دیگریست. مفهوم محوری، یک مفهومه، مفاهیم دیگری در آیات وجود دارن نوعی با او ارتباط دارن. آیا برآیند نوع ارتباطات سایر مفاهیم با مفهوم محوری، برآیند اینها مفهوم کلی هست؟ آیا ما باید یه برآیندگیری بکنیم؟ یعنی یکسری نمودار داشته باشیم یه برآیندی بگیریم، در این برآیند هم مفهوم وجود داره هم بار مفهومی وجود داره هم بار جهت گیری شده وجود داره هم بار مثبت و منفی وجود داره یعنی بارهای مختلفی در این نمودار برآیندی وجود داره که به ما اون مفهوم کلی رو می رسونه. شما مثلا می خونی که (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات‌إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‌) یکی از این آیه برداشت می کنه که مفهوم محوری اش سبقت گرفتنه، یکی ممکنه برداشت کنه که خَیْرات خیلی مهمه، یکی ممکنه برداشت کنه که شرط مومن بودن خیلی مهمه.

مفهوم محوری مستقل، مفهومی است خالی از هرگونه قید از جمله هدف محقق یا مخاطب آیه

اولا ما باید نرم افزار رو به این نقطه ای برسونیم که بتونه از آیات برداشت کنه، بتونه آیات رو شرح بده، بتونه آیات رو بسط بده، بتونه مفهوم محوری رو با توجه به مخاطب هم در نظر بگیره یعنی در بحث مفهوم محوری ما چند تا موضوع داریم، یکی مفاهیم محوری مقید شده، مفاهیم محوری مستقل، مفاهیم محوری مقید شده ممکنه مقید به هدف شما باشه،مقید به مخاطب باشه، مقید به موضوع خاصی باشه یعنی شما یه قیدی بزنی بر اساس اون قید مفهوم محوری رو دنبال بکنی یا بدون هیچ قیدی مفهوم محوری رو دنبال بکنی، اینها رو باید بررسی کنیم. ما الان کاملا بهش اشراف نداریم باید رو بحثش کار بکنیم.

تعیین نوع ارتباط مفاهیم یک متن، از جمله مسلِّط و مسلَّط بودن، شامل و مشمول بودن یا مقصد و و سیله بودن برای یافتن مفهوم محوری

بله در بحث مفاهیم، ارتباط مفاهیم، نوع ارتباطات مفاهیم هم می تونه مهم باشه، ما وقتی در یک سیاق، در یک آیه، در یک جمله، مفاهیم مختلفی وجود دارن، این مفاهیم چه نوع ارتباطی با هم دارن. چه پوششی از همدیگر ایجاد می کنند. صدر و ذیل چی هست، کدام مفهوم مسلّطه کدام مفهوم تحت سلطه ست. کدام مهوم شامله کدام مفهوم مشموله. کدام مفهوم مقصد هست کدام مفهوم وسیله ست. اینها رو باید بتونیم پیدا بکنیم . نوع ارتباطات مفاهیم ما رو به این موضوع می رسونند.

مباحث ادبیات، کمک کننده در یافتن ارتباط مفاهیم و یافتن مفهوم محوری

در این ارتباطات ممکنه صرف، نحو، کلا لسان قرآن، بلاغت، فصاحت، موضوعات از این دست، مهم باشه و موضوعات دیگه. و اصول قائده های دیگه که برای ما فضایی از مفاهیم رو ترسیم می کنند.مثلا نوع جمله بندی و نحو در کلام ما انسانها مهم هست اینکه شما یک کلمه ای رو اول میگی یا اون کلمه رو وسط جمله می گی نوع تاکید شما را عوض می کنه،پس فضای غالب بر جمله ای شما رو تغییر می ده، یک موقع شما می گی (إِيَّاكَ نَعْبُد) می گیم فقط تو را می پرستم فقط تو را عبادت می کنم. یک بار می گی (نَعْبُدُکَ) می پرستم تو را، نوع تاکید شما فرق داره، بار معنایی که این جمله پیدا می کنه فرق می کنه، اینجا از چه قائده‌ای استفاده کردید، همین دو تا مفهوم وجود داره در جمله مفهوم خدا، مفهوم من که یک فعلی انجام میدم، ما که یک فعلی انجام میدیم و مفهوم عبادت . این سه تا پارامتر در این جمله وجود داره ولی این سه تا پارامتر رو شما چه جوری با همدیگه ارتباط ایجاد می کنی بینشون که اینجا یکجوری ارتباط نحوی بیشتر تغییر کرده، شما بر اساس این تغییر ارتباط نحوی بار معنایی این جمله رو عوض می کنی، بار مفهومی این جمله رو عوض می کنی،یکجوری ممکنه حتی مفهوم محوری رو عوض بکنی، آیا مفهوم محوری تغییر می کنه.

آیا بار معنایی یا جهت معنایی که بوسیله تاکیدات جمله و موضوعات دیگر قابل شناسایی است همان مفهوم محوری و یا کمک کننده به یافتن آن می‌باشد؟

آیا مفهوم محوری با بار معنایی ارتباطی داره،یعنی ما بحثی رو دنبال کنیم با بار معنایی، جهت معنایی. در بحث بار معنایی و جهت معنایی در یک جمله یا در یک سیاق مثلا در یک جمله نوع تاکیدات می تونه ثقل یک جمله باشه. ما اگه یک جمله رو تبدیل به یک نمودار کنیم یکجاهایی ممکنه پیک بخوره، یکجاهایی ممکنه یه حرکت جهشی داشته باشه اون نمودار، ممکنه بگیم اون جا ثقل نموداره، یا بیایم یه نمودار وزنی برای آیات بکشیم یکجاهایی از اون جملات ممکنه وزن سنگین تر داشته باشه چولِگی داشته باشه، چولِگی اون نمودار به سمت اون قسمت باشه این ممکنه گسترش پیدا کنه ما فارق از جزئیات یک جمله یک برداشت از یک جمله داشته باشیم. یک باری بر جمله سوار کنیم بعد این بار جمله رو بیاریم، چند تا جمله رو کنار هم ببینیم بعد ببینیم بار همه ی این جملات بیشتر روی کدام جمله هست بیشتر رو کدام مفهوم از این جملات هست بیشتر ترکیب کدام یک از این جملات داره بار بیشتری ایجاد می کنه برای این عبارت، این رو بتونیم پیدا بکنیم و بهش برسیم. در ذهن ما همین تحلیل انجام میشه، ببینید من اگر بیست تا جمله پشت سر هم براتون صحبت می کنم، شما از بیست تا جمله ی من وقتی میگم بگو فلانی چی گفت، شما دو تا جمله میگی. پس این برای شما یه بار معنایی ایجاد کرده. نوع جمله بندی من، نوع اینکه جملات من چجوری کنار هم گذاشتم و استرس من تاکید من روی کدام جملات بوده ، نوع ترکیبی که از جملات ایجاد کردم، برای شما یک مفهوم کلی، یه برداشت کلی از بیست جمله ی من ایجاد کرده می تونی در دو جمله بگی، فلانی این رو گفت.

مباحث کمک کننده در یافتن مفهوم کلی: مفهوم محوری، ارتباطات مفاهیم، بار معنایی، وزن مفاهیم

مجموعا باید بتونیم از بحث های مثل مفهوم محوری آیات،جملات، سیاق ها، نوع ارتباط بین مفاهیم و بار معنایی یک آیه، جمله و یا سیاق، وزن آیات وزن سیاق، این وزن می تونه هم وزن معنایی باشه هم وزن هایی که ما ممکنه به لحاظ نرم افزار، زبان نرم افزار تعریف کنیم. مثلا به نرم افزار بگیم که این جمله این وزن نحوی رو داره این وزن نقشی رو داره، مثلا شما میای توی یک جمله میگی که این پنچ تا کلمه که کنار هم هست این نقش ها رو دارن، استرس این نقش ها رو این کلمه ست، این کلمه داره تاکید رو می رسونه، این نوع نقش داره تاکید رو می رسونه، یک همچین بحثی رو مطرح می کنید ممکنه ما بتونیم تو جملات در کنار هم جملات در یک عبارت نحوی یک بار وزنی نحوی برای این جملات عبارت نحوی تعریف بکنیم میگیم جمله اصلی اینه، بار معنایی روی اینه، استرس اینجاست، اون داره حال این رو می رسونه، این داره بحث این رو می رسونه، این فضاست، یعنی یه ترکیبی از این ها رو میرسونیم که تقریبا بحثش در نحو هم مطرح هست ما باید بتونیم این رو یه مقداری بیشتر باز بکنیم برای خودمون و بتونیم برای نرم افزار این رو تعریف بکنیم، نرم افزار بتونه بر اساس این نوع ارتباطات، یک مفهوم کلی از عبارت برداشت بکنه و بتونیم به سمت مفهوم کلی بریم.

مفهوم کلی برداشتی از آیات است وابسته به دو عامل هدف محقق و ذهنیت‌های او؛ می‌توان برای نرم افزار تعریف نمود که برای هنگام برداشت، این دو عامل را همراه خود داشته باشد یا نه

این مفهوم کلی می تونه معناش یک برداشت باشه، یک برداشت کلی شما داشته باش از این آیه که این جا ممکنه نوع نگاه شما موثر باشه، نوع نگاه شما یعنی شما دنبال چی هستی، داشته های ذهنی شما موثر باشه، داشته های ذهنی شما بیشتر اطلاعات شماست. اطلاعات شما یعنی چی، یعنی اینکه شما یه بخشی از اطلاعات رو داری یک بخشی رو نداری. ما فرض می کنیم نرم افزار همه ی اطلاعات رو داره و داده های ذهنی نداره، یا فرض می کنیم که نرم افزار در گذشته پنج تا تحقیق براش انجام شده یک نگاهی داره، یک آموزشی دیده، یک نیتی پیدا کرده مثل من و شما ممکنه در یک تحقیقی یک ذهنیتی پیدا بکینم، این بار میریم سراغ یک سیاق دیگه با اون ذهنیت میریم سراغ این سیاق، پس نرم افزار هم این آموزش رو خواهد دید، با یک ذهنیتی میره سراغ تحقیق بعدی، میره سراغ برداشت بعدی، ذهنینت های قبلیش ممکنه موثر باشند. ما آدم ها گرفتار ذهنیت هامون هستیم خواهی نخواهی، به سختی می تونیم ذهنیت هامون رو کنار بگذاریم ولی تو نرم افزار میشه اون رو از ذهنیت خلاص کرد یعنی ما باید در نرم افزار این امکان رو بگذاریم بگیم این ذهنیت های گذشته ای که برات ایجاد شد رو در نظر بگیری یا نگیر. این پنچ تا کاری که در قبل در تحقیقات با هم انجام دادیم این ها رو در نظر بگیر در این برداشت در برداشت از این سیاق یا در نظر نگیر و او بتونه در نظر بگیره یا بتونه در نظر نگیره. یعنی این کاری که ما خودمون به عنوان محقق ممکنه بارها درگیرش باشیم که خودمون رو خلاص کنیم از یک ذهنیت و بدون ذهنیت یک برداشتی بکنیم. این رو ممکنه ما برای نرم افزار تعریف بکنیم و با زدن یدونه تیک به راحتی بگیم این ذهنیت رو در نظر بگیری یا در نظر نگیر. این بحث ها رو داشته باشیم و در مجموع نرم افزار رو برسونیم به یک نقطه ای که از یک سیاق، از یک بحث کلی، از یک آیه، بتونه مفاهیم کلی، هدف کلی، برداشت کلی، رو برای ما مطرح بکنه، بله این یه بحث.