علوم متعددی که در لسان قرآن استفاده می شوند

1399.06.02-01یک شنبه 3 محرم 1442

علومی که روابط صرفی، نحوی و بلاغی را توسعه می هند

علومی که در لسان قرآن استفاده میکنیم کدامها هستند؟ علم اشتقاق، صرف، نحو، بلاغت و علومی که روابط صرفی و نحوی و بلاغی رو توسعه می هند، مثل منطق و ابتکارات و قواعدی که گاهی باز اینها رو توسعه می دهند مثل نوعی از عملکردها و دست یابی ها براساس مشابه یابی، اینها رو توسعه می دهند توسعه بر بستر صرف و نحو انجام میشه، توسعه ی بستر روابط صرفی و نحوی. یعنی در واقع وجه اشتراکی که بین دو واژه ایجاد میشه وجه اشتراک صرفی یا نحوی است. ما این رو در لسان مربوط به کلام می شناسیم، به عنوان علم.

نقش آمار و وجه اشتراک آماری یک رابطه در لسان

آیا آمار و وجه اشتراک آماری یک رابطه است در لسان و می تونه یک قاعده باشه و می تونه ازش برداشت بشه؟ اینها باید رابطه آمار و لسان بحث بشه. آمار به عنوان علم مربوط به لسان بحث بشه. آیا فراوانی های آماری می تونه یک مشخصه باشه برای یک واژه ای؟ آیا تساوی فراوانی آماری دو واژه می تونه رابطه بین دو اون دو واژه باشه؟ خب ببینید ممکنه یکی بگه این واژه در قرآن صد بار آمده اون واژه ب، هم در قرآن صد بار اومده، پس این دو واژه یه رابطه ای با هم دارند. باشه اگر این قاعده هست من به شما میگم که واژه A در قرآن صد بار اومده، واژه B نود و هشت بار اومده، واژه C دو بار، پس واژه A با جمع B و C رابطه دارند. چون جمع B و C می شوند صد بار. شما براساس چی وقتی دو واژه صدند می گید مساویند، خب جمع دو واژه دیگه صدند با این مساویند. قاعده اش چیه؟ علمش چیه؟ نمی دونیم. باید رابطه علم آمار با لسان معلوم بشه تا بتونیم ازش استفاده کنیم.

لزوم شناخت ‌علوم متعدد مربوط به لسان

رابطه علم صرف با لسان معلومه، اصلا لسان قاعده صرفی هست. رابطه علم نحو و لسان معلومه، لسان قاعده نحوی است در بستر قاعده نحوی شکل می گیره. آیا در بستر قاعده آماری شکل گرفته؟ آیا در بستر قواعدی اینچنینی شکل گرفته؟ اینها باید بحثش انجام بشه. اینها باید علمش پیدا بشه. تا علمش پیدا نشه شما نمی تونید به اون تکیه کنید و نتیجه ای بگیرید، نتیجه ای از درون لسان بگیرید. تا موقعی که تکیه تون روی لسان هست باید علوم مربوط به لسان معلوم بشه. یه کسی ممکنه بیاد بگه من یک متنی نگاشته ام در این متنم در کلمات آخر هر سطرم فلان موضوع را رعایت کردم. خب اون اعلام کرده، گفته من این را رعایت کردم. پس اون علیرغم لسان در دل بحث لسانه موضوع دیگری مثلا یک موضوع هنری را مراعات کرده. این یه موضوع دیگه هست و خودش باید گفته باشه من این رو مراعات کردم. یا در قالبی گفته باشه که موضوعات مراعات میشه. مثلا یه کسی اومده شعر گفته بعد شعرش ردیف داره. در قالبی شعر را گفته که این شعر باید یک ردیف خاصی داشته باشد. ردیف داشتن درش معنا داره. قافیه داشتن درش معنا داره. غزل گفته، قصیده گفته. پس ما یک وجه اشتراک بین یک واژگانی می بینیم که خارج از صرف و نحو و موضوعات مختلف هست. اون وجه اشتراک برای یک ساختاره و اون ساختار اعلام شده. فرد می گه من دارم قصیده می گم. من دارم غزل می گم شما دنبال ردیف می گردی. اون دو واژه ای که هم ردیف هم هستند لزوما اشتراک معنایی ندارند. هیچ وجه معنایی مشترکی ممکنه نداشته باشند فقط از جهت هم قافیه بودن یا هم ردیف بودن اونجا بیان شدند، چرا؟ بخاطر ساختار قصیده نه بخاطر ساختار لسان، بخاطر ساختار قصیده. باید جای اینها معلوم بشه. مثلا بلاغت در بحث قرآن یه همچین نقشی داره، بخشی از بلاغت، ولی به عنوان یک علمه و مخاطب و گوینده هر دو عالم به اون علم هستند در کلام. مثلا مخاطب و گوینده هر دو عالم به تجانس هستند و می دونند دارند تجانس را مراعات میکنند. اگر یک علم شد در قالب اون ادبیات مطرح میشه و ازش مفهوم برداشت میشه. ازش ارتباط برداشت میشه ولی ارتباطی در حد ظاهر، در حد ذیل مقوله تجانس، ارتباطی ذیل مقوله هم ردیف بودن، ارتباطی ذیل مقوله هم قافیه بودن. اون موقع شما می دونی، می دونی اینها هم قافیه هستند، اینها قافیه هستند، در مقام قافیه با هم رابطه دارند، معنای قافیه بودن رو شما می دانی، ازش هم اون برداشت لازم را می کنی در حد معنایی که قافیه داره. برخی از قواعد ادبی ممکنه برای زیبا شناسی باشه. زیبایی مطلب باشه. برخی از قواعد و ادبیاتی که در لسان وجود داره ممکنه برای انتقال لحن باشه و موضوعات دیگر. آن علمی که مربوط به لسان هست اگر پیدا بشه باید رابطه اش رو مشخص کنیم، علم بودنش در لسان را معلوم کنیم، اگر علمی شد علم از اجزای علم لسان از علوم مربوط به لسان شد، اون موقع حتما هم گوینده عالم آن را مراعات کرده هم شنونده عالم به اون علم توجه کنه. اول باید یک علم برادریش رو با لسان اثبات کنه. آمار باید بیاد بگه با لسان برادر هست. آمار باید بیاد بگه من به این شکل جزئی از علوم لسان هستم اگر این اثبات شد اون موقع میگیم گوینده عالم حتما آمار را مراعات کرده و شنونده عالم هم باید بره علم آمار را بررسی کنه همانگونه که صرف رو بررسی میکنه، همانگونه که نحو رو بررسی میکنه. وقتی این برادری اثبات نشده نمی شه اون را به عنوان داده ی لازم برای بررسی یک کلام مورد نظر قرار داد. نباید اینطور باشه ولی ما مجموعا می تونیم به عنوان داده های کناری ببینیم. توجه زیادش ممکنه ذهن رو منحرف کنه ممکن هم هست مطلوب باشه ولی تا موقعی که اون علم لسان نشده مطلوب نیست.