لسان یعنی قواعد و قوانین تولید و انتقال کلام

1399.06.01-01شنبه 2 محرم 1442

تولید الفاظ و مفاهیم با استفاده از قواعد لسان انجام می شود

پس ببینید لسان چیه؟ لسان، یه تعریف اگه بخوایم از لسان مطرح کنیم این هست که لسان بستر انتقال کلام هست. بستر به چه معنا؟ به معنای قواعد و قوانین انتقال کلام. هم قواعد و قوانین تولید کلام، هم قواعد و قوانین انتقال کلام. تولید الفاظ با استفاده از قواعد لسان انجام میشه. تولید مفاهیم در کلام، به شکل کلام با استفاده از قواعد لسان انجام میشه. یک مفهوم جزئی به عنوان یک واژه که دارای مفهومی باشه با استفاده از قواعد لسان انجام میشه. لسان میاد این رو تعیین کنه. میگه اگه شما می خواید یک مفهوم رو در قالب یک واژه یبان کنید، اون واژه چگونه باید تولید بشه؟ اون یعنی لسان. این قواعدی که میاد دستوالعمل تولید این واژه رو که مرتبط به اون مفهوم هست برای شما تعیین بکنه، اون قواعد یعنی همون لسان، قواعد لسان. چند واژه تولید شدند براساس قواعد لسان، این واژه ها باید بیایند در کنار همدیگه مفهومی کلی تر و جامع تر رو توضیح بدهند. یعنی در واقع شما برای بیان مفهومی کلی تر و جامع تر نیاز دارید که از برخی از واژگان تولید شده دربستر لسان استفاده بکنید. چگونه باید استفاده بکنید؟ با استفاده از لسان. از قواعد لسان استفاده بکنید. لذا لسان در تولید واژگان، در به هم پیوستن واژگان، در به هم پیوستن جملات از واژگان و در انتقال اون مفهوم به فرد مقابل تأثیر گذاره. میاد قواعد رو تعیین میکنه. قواعد رو مشخص می کنه.

لسان عربی یکی ازاصلی ترین و جامع ترین لسانها می باشد

یکی ازاصلی ترین و جامع ترین لسان ها برای انتقال، برای تولید مفهوم در بستر کلام، برای آوردن مفهوم در بستر کلام لسان عربی است. لسان عربی اینجا جامع هست. برای ریزه کاری ها و ظرافتهای یک مفهوم، قاعده لسانی داره. حتی شما می خوای مثلا لحن رو منتقل کنی، بگی در این مفهوم یک شدتی وجود داره، لسان عربی اینجا قاعده دارد که با مراعات اون قاعده شما لحن یک مفهوم رو منتقل میکنید. لذا لسان یعنی قواعد تولید کلام و انتقال کلام.

عوامل متعددی مانند تصویر سازی، شرایط پیرامونی، فرهنگ گوینده و فرهنگ مخاطب در لسان مؤثر هستند

عوامل متعددی که می تونند در لسان مؤثر باشند. اون عوامل لسان نیستند. عوامل دیگر متأثر بر لسان هستند. تصویر سازی می تونه بر لسان تأثیر داشته باشه. اینکه من در این انتقال کلام به شما چه حد از قواعد لسانی را به کار بگیرم و کدامها را به کار نگیرم. شرایط پیرامونی، تصویر در پیرامون، فضایی که درش زندگی میکنیم، اتفاقات گذشته، ارتباط متکلم و مخاطب در گذشته، فرهنگ حاکم بر مخاطب، فرهنگ حاکم بر گوینده، می تونه تأثیر گذار باشه بر اینکه چه میزان از قواعد رو به کار بگیره و کدامیک ا زقواعد لسانی رو به کار بگیره و کدام رو به کار نگیره. در میزان به کار گیری لسان این عوامل مؤثرند ولی اون عوامل لسان نیستند. لسان همون قواعدی است که به کار می گیره. در مثال ذالک الکتاب، چرا خداوند گفت ذالک الکتاب، باید برای بیان یک مفهوم واژه تولید میشد. کدام واژه تولید بشه؟ کدام واژه استفاده بشه؟ چگونه اینها در ارتباط باهم قرار بگیرند؟ اون مفهوم به مخاطب که رسول الله ص هست منتقل بشه. این میشه لسان. ذالک الکتاب، در بستر لسان هست. ذالک، اسم اشاره هست، الکتاب اسم هست، معرفه است وووو فلان، مشخصات لسانی خودشون رو دارند. چرا اینگونه منتقل شده؟ با توجه به سابقه موضوع برای رسول الله ص. وقتی گفته میشه ذالک الکتاب همینجا نشون میده که این موضوع یه سابقه داره. یه سابقه ای برای رسول الله ص هست. یک سابقه معرفتی غیر از کلامی که منتقل شد، غیر از این کلامی که در قالب این لسان به رسول الله ص منتقل شد، یه سابقه معرفتی وجود داره. اون سابقه معرفتی در نوع بیانی که، نوع بکار گیری لسانمون، مؤثرند.

یک لسان در سطح فرهنگ مخاطب بیان نمی شود، بلکه به تصمیم گوینده بستگی دارد

حالا دیگه اینکه یک لسان در سطح فرهنگ مخاطب بیان میشه، این لزومی نداره. ما علتی برای این موضوع نداریم که بگوییم یک کلام وقتی در بستر یک لسان مطرح میشه در سطح فرهنگ مخاطب مطرح میشه. نه اینطور نیست. بسته به تصمیم گوینده است. گوینده تصمیم می گیره در چه سطحی مطرح کنه. حداکثر سطحی که می تونه مطرح کنه در سطح معلومات و فرهنگ خودش هست. حداقلی که می تونه مطرح کنه به هنرش هست. چقدر هنر داره می تونه در سطوح فرهنگی مختلفی یک کلام رو مطرح کنه. خداوند متعال در مورد قرآن نفرموده که من قرآن رو به عنوان گوینده قرآن در بستر لسان که این کلام رو معرفی میکنم، مطرح می کنم در سطح فرهنگ مخاطبین قرآن یا در سطح فرهنگ قوم اعراب این کلام رو مطرح میکنم. وجود مصادیق موضوعات از اعراب در کلام قرآن حاکی از این نیست که این قرآن در سطح فرهنگ اونهاست. اینکه یک فردی در یک موضوعی صحبت بکنه اون دلیل بر این نیست که پس اون صحبت در سطح فرهنگ و فهم و شعور اون قومی است که این موضوع اونجا است. یک گوینده ای می تونه یک مطلبی رو مطرح کنه و برای بیان مطلبش از یک قوم بدوی در یک جای دنیا که زندگی می کنند و یه سبک زندگی دارند یک مثالی از اونجا بیاره و مطرح کنه. این به معنای این نیست که این حرف برای اونها زده شده. می تونه یک فیلسوف برای یک فیلسوف صحبت بکنه و هزاران نفر مطلبی که این صحبت میکنه رو اصلا قدرت درکش رو نداشته باشند و این در مثالش چنین مثالی رو مطرح کنه و مثال بسیار با زکاوت و دقیقی مطرح کنه و اون فرد، فرد مخاطب این مطلب رو متوجه بشه. وجود مصادیق موضوعات از یک قوم در یک کلام دلیل بر این نیست این کلام در سطح فرهنگ اونهاست. گوینده قرآن وقتی مثال میاره میگه وقتی من مثال می زنم هیچ کس نباید مثال بیاره مثالهای من رو فقط من بلدم بزنم و برای من هم فرق نداره چه مثالی بیارم، ِمن بَعُوضَةً یا مِن فَوْقَها. من مثال میارم و من بلدم و کس دیگری حق مثال زدن نداره. چون او می دونه مثالش رو چجوری بیاره. اون می دونه موضوعاتش رو چجوری به کار ببره و برای کی حرف بزنه. برا ی یک کسی که مقابل او هست و عالم بزرگه. لذا او به عنوان یک علیم و حکیم برای یک رسولی که عالمانه به مطالب او گوش فرا می ده صحبت می کنه و با مثال های او، و با مثالهای گوینده، اون مخاطب به این نتیجه نمی رسه خب خدایا تو این مطالب رو که به من نمی گی که این مطالب رو در واقع داری به فلانی می گی. سوره داریم در قرآن، سوره مسد، موضوع ابولهب درش صحبت شده، آیا این سوره سطحش، سطح ابولهب هست؟ سطحش، سطح فرهنگ ابولهب هست؟ ابولهب اصلا این سوره رو نمی فهمه. سطح این سوره سطح فهم رسول الله ص هست ابولهب اصلا این سوره رو نمی فهمه، جلوش هم بگذاری نمی فهمه. دلیلی نداریم که لسان قرآن یعنی فرهنگ، فرهنگ مخاطب، و وقتی کلامی مطرح میشه لزوما در فرهنگ مخاطب مطرح میشه. نه دلیل تئوری داریم در این زمینه نه دلیل عملی.

بسیاری از کلام ها مانند دیوان اشعار، نه تنها در سطح فرهنگ آن روز نبوده، بلکه فرهنگ سازی کرده است

در طول تاریخ بسیاری از کلام ها در بین اقوام مختلف گفته شده توسط گوینده های مختلف که در سطح فرهنگ و فهم اون مخاطبین نبوده. بسیاری از دیوان اشعار همینطورند. اصلا برخی از دیوان اشعار نه تنها در سطح فهم افراد نبوده نه تنها در سطح فرهنگ آن روز نبوده، بلکه فرهنگ سازی کرده. فرهنگ جدید ایجاد کرده. یعنی متوقف در فرهنگ موجود نبوده بلکه اومده فرهنگ رو تغییر داده. فرهنگ سازی کرده. اینکه گفته بشه لسان در سطح فرهنگ آدمهاست پس چگونه باید فرهنگ سازی کنه؟ کسانی که این حرف رو می زنند عملا در واقع قابلیت فرهنگ سازی رو از متکلمین و از گویندگان می گیرند. یعنی شما دیگه نمی تونید فرهنگ جدید ایجاد کنید. شما دیگه نمی تونید از یک فرهنگی که نیست حرف بزنید. شما باید از فرهنگی که هست حرف بزنید. من به عنوان گوینده می خوام از فرهنگی که نیست حرف بزنم و شما را به سمت فرهنگی ببرم که الان درش نیستید.