استفاده شده در:
ارتباط آیاتآیاتی که این مفسر در تفسیر هر آیه از آنها استفاده کرده است به صورت کامل در نرم افزار وارد شده است
از جمله تفاسیری است که تفسیر قرآن به قرآن در آن وجود دارد
مفسر در برخی از مواقع سعی میکند برای تفسیر آیه، از آیات دیگر استفاده نماید
الفُرقان فی تَفْسیر القرآن بالقرآن و السُّنّه کتابی در تفسیر قرآن اثر محمد صادقی تهرانی است. این تفسیر در ۳۰ مجلّد و به زبان عربی نوشته شده، که دوره کامل تفسیر قرآن کریم است. این کتاب با استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن نگارش یافته است. تألیف تفسیر الفرقان طی ۱۴ سال، از سال ۱۳۵۳ش در بیروت شروع و در سال ۱۳۶۷ش در قم به پایان رسید. علامه طباطبایی با دیدن چند جلد این تفسیر، آن را موجب روشنی چشم و مایه افتخار دانسته است.
سبک تفسیر
نویسنده درمقدمه تفسیر تأکید میکند که بایستهترین روش تفسیری، شیوه تفسیر قرآن با قرآن است. وی مینویسد:
«همه شیوههای تفسیری نادرست است، جز شیوه تفسیر قرآن به قرآن و این همان شیوه تفسیر پیامبر(ص) و امامان(ع) است. بر مفسّران لازم است که این روش تفسیری را از معلمان معصوم فراگیرند و در تفسیر آیات به کار بندند.»
در مجالی دیگر مینویسد: «روشهای تفسیری، از دو حالت بیرون نیستند؛ یا تفسیر قرآن با قرآن هستند و یا تفسیر قرآن با رأی».
وی براین باور است که برآیند تفسیر قرآن با قرآن، دستیابی به نخستین مفاهیم و معارف قرآنی است، مرتبهای از معنا که در چارچوب دلالت مطابقی آیه قرار دارد. درحالیکه روایات تفسیری بیشتر درصدد نشان دادن نمونهها و معانی پنهان آیات است و چنانکه خود میگوید نگاه روایات تفسیری به معانی ژرفتر کلام وحی است، با این ویژگی که مفاهیم ژرف، ریشه در معانی و منطوق دارد و در پرتو آن شکل میگیرد بهگونهای که درستی و نادرستی آنها در گرو برابری و نابرابری با منطوق آیات است. چه اینکه به مقتضای محوریت قرآن در ارزشیابی روایات و درستی و نادرستی آنها، منطوق آیات، معیار سازگاری و ناسازگاری روایات با قرآن است. و درنتیجه تفسیر مأثور چیزی جدا از آیه نیست، بلکه برخی از مراتب معنایی آن است که در پرتو سطح ظاهر آیه با یاری جستن از آیات دیگر به دست آمده است. بنابراین تفسیر قرآن با سنّت گونهای از تفسیر قرآن با قرآن است.[۲]
ویژگیها
شیوه نگارش
نویسنده با بهرهگیری از صناعت تضمین، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهای صناعی، شیوهای را در پیش گرفته است که در تفاسیر موجود، مانند آن کمتر دیده میشود. این سبک نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسّر دچار مشکل میکند و به نظر میرسد نوعی تکلّف و تصنّع در تعبیر و بیان صورت گرفته است، ولی پس ازمدّتی که ذهن با سبک نوشتاری مؤلّف انس گرفت، ظرافتها و دقتهایی که مفسّر در انتخاب و به کارگیری واژهها و تعبیرات مورد توجه قرار داده است، پدیدار میشود و خواننده را در فهم معانی و مقاصد یاری میدهند.
بهرهگیری از ظرفیت مفهومی واژهها
نکته دیگری که در سبک مفسّر دیده میشود بهرهگیری از ظرفیت مفهومی واژه هاست. نخستین چیزی که مفسّر در تفسیر یک آیه بدان توجه نشان میدهد حدود و گستردگی مفهومی کلمات است، سعی او برآن است که مفاهیم واژهها را بدون هرگونه محدودیتی و با همان گستردگی طبیعی که در خود کلمه و با توجه به موقعیت کاربردی آن درآیه وجود دارد، به عنوان پایه و سرآغاز تفسیر قرار دهد، وتا اندازهای که توانایی ذهنی وفکری مفسر اجازه میدهد به گستردن مفهوم آیه و شناخت مصداقها وواقعیتهای قابل انطباق درآن بپردازد وهرگونه محدودسازی را تا آنجا که ازخود آیه در پرتو آیات تفسیری دیگر پدید نیامده باشد به کنار گذارد. ازهمین رو حجم مواردی که تفسیرهای روایی تحدیدگرا، دراین تفسیر حمل بر جری و تطبیق شده است، به مراتب بیشتر از دیگر تفاسیر است.[۳]
به کاربردن واژههای مشترک در چند معنا
ویژگی دیگر این سبک، حمل واژههای مشترک بر چند معنا و اراده مفاهیم متقابل از یک واژه است، تفاسیر دیگر بیشتر در زمینه واژههای مشترک، یکی ازمعانی را انتخاب کرده و بقیه را نادیده میگیرند، ولی سبک الفرقان جزاین است. هرجا کلمهای از نظر لغوی چند معنای گونه گون و دگرگون داشته باشد و با دستورهای ادبی و جایگاه کاربردی آن درآیه سازگار باشد، الفرقان، آن واژه را برهمه آن معانی حمل میکند وهمه آنها را جزء تفسیر آیه میداند ودر عرض هم میپذیرد. الفرقان درمعرفی این خصوصیت سبک تفسیری مینویسد: «اگر آیهای معنیهای چندی را برتابد که همه آنها صحیح باشد و ناسازگاری بین آنها نباشد، اشکال ندارد که همه آنها مقصود باشد، چنانکه درشیوه ما دراین تفسیر دیده میشود.»
اعتماد برملاکها و اصول خود و محور قرار ندادن آرای تفسیر مفسّران نکته دیگر در سبک نویسنده تکیه بر فهم و برداشت شخصی و بیاعتمادی به گفتهها و دیدگاههای دیگران است. مفسّر با دقّت و درنگ در مفردات و ترکیبات آیه به صورت مستقیم و با کمک از آیات یا روایات راهگشا به سراغ تفسیر میرود وازهرگونه درگیر شدن با گفتهها و نظریهها خودداری میکند. البته این بدان معنی نیست که هیچ گونه نقل و نقدی نسبت به نظریات ندارد، بلکه مقصود آن است که: درفهم آیه و برداشت تفسیری ازآن، بر دیدگاههای دیگران تکیه ندارد و براین باور است که تفسیر قرآن براساس آرای مفسران، به هرشکل که باشد، گونهٔ از تفسیر به رأی است.
استفاده از روایات
سبک تفسیر گرچه تفسیر قرآن با قرآن است و به همین لحاظ اگر از روایات در این نوع تفسیر استفاده نمیشود، اما نویسنده از روایات نیز، به صورت گسترده بهره برده است به گونهای که میتوان گفت افزون بر تفسیر قرآن، یک دوره تفسیر روایی را نیز دربردارد و کمتر صفحهای را میتوان یافت که به گونهای استشهاد به روایت و استناد به منبع روایی درآن دیده نشود. مهمترین محورهایی که استفاده از روایات درآن صورت گرفته است، یکی تأیید تفسیر آیه ودیگر گسترش ابعاد آیه است، گرچه درمواردی دیگر، مانند شأن نزول یا مباحث علمی نیز به روایات استناد شده است. این روش همان گونه که پیشتر اشاره شد، منافاتی با سبک تفسیر قرآن با قرآن ندارد، زیرا درهرحال معیار تفسیر و فهم یک آیه خود قرآن است ونقش روایات درحقیقت، تأیید منطوق ومفهوم ظاهر آیه و یا گسترش دادن همان معناست، فراتر ازآنچه تنها ازمنطوق آیه استفاده میشود. به این ترتیب جمع بین تفسیر قرآن با قرآن و بهره گیری گسترده از روایات به گونهای که در غیر تفسیر روایی مانند آن دیده نمیشود، یکی از برجستگیهای تفسیرالفرقان به شمار میآید.[۴]
استفاده از عهدین با زبان عبری
یکی از ویژگیهای تفسیر الفرقان، که چه بسا در هیچ تفسیر دیگری همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبری عهدین یعنی تورات و انجیل است. البته نقل ترجمه فرازهای آن در تفاسیر دیگر مانند المنار نیز دیده میشود، امّا استفاده از زبان اصلی عبری گویا ویژه این تفسیر است. نقل متون عهدین در راستای دو هدف کلی صورت گرفته است، یکی تأیید مفاهیم وگزارشهای قرآنی مانند بشارتهای پیامبر و داستانهای بنی اسرائیل ودیگر نقل ناهمگونیها و تحریفهای موجود در عهدین.[۵]
منابع مورد استفاده
منابع روایی: حدود ۸۰ مأخذ روایی مورد استفاده قرار گرفته است که درمیان آن از صحاح و مسانید اهل سنت گرفته تا ادعیه ائمه(ع) دیده میشود. ازآنجا که مفسّر در گزینش روایات، براساس صحت متن حدیث و سازگاری آن با محتوای آیات عمل کرده است و نه صحّت سند آنها، از استناد به مراجع گوناگون و گاه سست و بدون سند، خودداری نکرده است.
منابع تفسیری: بیش از ۲۵ تفسیر مورد مراجعه الفرقان بوده است که بیشتر آنها برای نقل روایت و برخی دیگر برای نقل و یا نقد نظریه مفسّر مورد استناد قرار گرفته است. تفسیر نور الثقلین، درالمنثور، قمی و البرهان بیشترین تکیهگاه مفسر در نقل روایت است. و تفسیر فخر رازی، المنار، صدرالمتألهین، المیزان و طنطاوی از تفاسیری است که مفسّر به نقل و یا نقد نظریات آنها پرداخته است.
منابع لغوی: کتابهای لغوی استفاده شده، عبارتند از: لسان العرب، قاموس، مصباح، تاج العروس، مفردات راغب، نهایه ابن اثیر. این منابع همان گونه که دیده میشود متعدد است، امّا از آنجا که مفسّر به بحث لغت بیشتر به صورت آزاد و بدون استناد به منابع لغوی میپردازد، مراجعه به منابع لغت و نقل گفتههای اهل لغت، کمتر به چشم میخورد.
منابع پراکنده: بالغ بر ۶۰ کتاب و مقاله در زمینههای مختلف مورد مراجعه بوده است، که درمیان آنها کتابهای علمی، اجتماعی، تاریخی، دائرة المعارفها وگاه مجلاّت و روزنامه دیده میشوند، بیشتر آنها برای نقل نظریه و در تأیید یک مطلب تفسیری استفاده شده است، ولی برخی در جهت نقد نظریه نویسنده در پرتو آیات و مفاهیم قرآن نیز مورد استفاده قرار گرفته است.[۶]
برخی ویژگیهای محتوایی
سیاق و تناسب
مفسّر نسبت به سیاق آیات توجه چندانی ندارد، در هر آیه یا مجموعه آیاتی که مورد بررسی قرار میگیرد، از سیاق قبل و بعد آن به عنوان یک قرینه یا عنصر دخیل در فهم آیه استفاده نمیشود و کمتر مواردی را میتوان یافت که به لحاظ پیوستگی شدید آیه به زمینههای پیش از آن و پس از آن، از ارتباط موجود یا وحدت فضای حاکم برآیات در جهت تفسیر آن بهره برده باشد. از این جهت تفسیر (الفرقان) کاملاً در برابر (المیزان) قرار دارد که به صورت گسترده از سیاق، برای تفسیر و فهم آیات استفاده کرده است.
قرائت
از آنجا که مفسّر قرائت مرسوم را قرائت متواتر و معتبر میداند و سایر قرائتها را نادرست میشمارد، از پرداختن به مباحث قرائت خودداری میکند و با نقد کوتاه و گذرا نسبت به مواردی که دیگران اختلاف قراءت را مطرح کردهاند، ازآن میگذرد.[۷]
لغت
مفسّر، در تعریف واژهها و تبیین مفاهیم لغوی آنها جز در مواردی که مورد اختلاف و گفتوگو بوده است، به منابع لغوی استناد نکرده است، بلکه به صورت آزاد و بدون بازگرداندن به منبع مشخصی، به تعریف میپردازد، سعی مفسر بر آن است که به مفاهیم اولیه و زمان نزول آیات دست یابد و ازاین روی گاه از خود قرآن برای فهم معنای یک واژه یاری میجوید. از لحاظ نظری و تئوریک نیز خود بر این نکته تصریح دارد که تفسیر قرآن باید بر اساس مفاهیم زمان نزول باشد و نه مفاهیمی که در بستر زمان برای لغات پدید آمده است.
مباحث اجتماعی
تفسیر الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعی و واقعیتهای موجود و مورد ابتلای جامعه اهتمام دارد و در جای جای تفسیر به مناسبت، گاه به صورت فصلی مستقل و گاه در ضمن تفسیر یک آیه به صورت مبسوط، متعرّض مسایلی همچون نظام حکومت، اقتصاد، حقوق و جایگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقههای اجتماعی، چند همسری، تاریخ سهگانهپرستی و… شده است و با استفاده از آیات به اظهار نظر و یا نقد و ردّ دیدگاهها پرداخته است.
گرایش علمی
گرایش علمی به معنی اصل قرار دادن فرضیهها و نظریههای علمی و تفسیر آیات براساس آنها، چیزی است که در تفسیر مورد اجتناب بوده و به روشنی در مقدمه الفرقان تفسیر به رأی شمرده شده که باید، ازآن اجتناب کرد. در چند مورد از دستاوردهای علم، برای تأیید محتوای یک آیه یا تفسیری که ارائه کرده است، بهره جسته است، چنانکه در مورد امکان معجزه و یا ضرورت خواب برای موجودات زنده، ذیل آیه: (وجعل النوم سباتاً)، گرفتگی خورشید در سوره تکویر، چگونگی پیدایش جنین، انفصال زمین ازخورشید، حرکت زمین، کروی بودن زمین و… از مباحث علوم تجربی تأیید جسته است، در عین آنکه محوریت قرآن را همیشه مدّنظر داشته و نظریات علمی را بر آن تحمیل نکرده است. مفسّر بر این باور است که قرآن بر خلاف نظام طبیعت سخن نمیگوید، امّا بیانات قرآن در چنین زمینههایی به صورت اشاره است و نه تصریح؛ زیرا شرایط زمان نزول، اجازه نمیداده است که به واقعیتهای علمی تصریح شود.[۸]
گرایش شیعی
تفسیرالفرقان، تفسیری شیعی است و گرایش شیعی مفسّر در جای جای تفسیر آشکار است. امّا بدان معنی نیست که تفسیر بر مبنای تعصّب مذهبی بنیان یافته باشد. مفسّر در مقدمه تفسیر خود بر این اصل تأکید دارد که تفسیر قرآن براساس رأی شخصی یا مذهبی یا تقلید از دیگران، تفسیر قرآن نیست، بلکه تفسیر رأی شخص است که به آتش دوزخ منتهی میشود (کان مصیره الی النّار) و (فلیتبوّء مقعده من النّار) ازاین رو معیار اصلی در فهم آیات را، خود آیات و روایات موافق با آن قرار داده و در گزینش روایات و یا نقد نظریات، هیچگونه تفاوتی بین شیعه و سنی نگذاشته است و به همان میزان از منابع اهل سنّت استفاده کرده که از منابع شیعه و همان اندازه به نقد آرای عالمان و فقیهان شیعه پرداخته که به دیدگاههای اهل سنّت پرداخته است
منابع
منبع اصلی: محمد رضا امین، مجله پژوهشهای قرآنی پاییز و زمستان ۱۳۷۵، شماره ۷ و ۸ از صفحه ۲۸۲ تا ۳۰۵.
جامعه علوم قرآنی (پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله صادقی تهرانی)
فقيه قرآنى مفسر عاليقدر آيت الله دكتر محمد صادقى تهرانى از قرآن پژوهان و مفسران معاصر در حوزه علميه قم ميباشد.
وى در سال 1346 ق در تهران چشم به جهان گشود. پدرش يكى از سخنوران و خطيبان مشهور بود. در 12 سالگى پدرش را از دست داد. درس قرآن را نزد مادرش آموخت. تحصيلات رسمى را پشت سر گذاشت. سپس براى فراگيرى علوم دينى به حوزه علميه قم رفت. وى در اينباره مىگويد:
« آغاز تحصيلات حوزوى بنده در حدود سنه 1318 بوده و سنه 1320 وارد قم شدم، در دو، سه سال قبل از ورود به قم با مرحوم آيت الله العظمى آقاى شاهآبادى مأنوس شدم و انس با جلسات معارف و تفسير ايشان موجب شد كه وارد حوزه شوم... بحثها( ى ايشان) به قدرى عميق، دقيق، روحانى، معنوى و متحول كننده بود كه در همان سنين تحولى عظيم يافتم. در مجموع دو سه سال جلسات منزل و مسجد ايشان را مرتب پيگيرى مىكردم و مباحث ايشان را مىنوشتم و گاهى به خودشان ارائه مىدادم كه موجب تعجب ايشان مىگرديد.»
اساتيد
عالم عارف كامل محمد على شاهآبادى به گفته ايشان اولين و موثرترين استاد دكتر صادقى بوده است. پس از آن به درسهاى فلسفى ميرزا مهدى آشتيانى حاضر شده است و در جلسات عرفانى شيخ احمد آشتيانى و محمد فيض همدانى در تهران شركت نموده و در مشهد مقدس در دروس معارف ميرزا مهدى خراسانى توفيق مىيابد.
در ابتداى ورود به قم به درس حكمت و شرح منظومه يگانه شاگرد نامدار شاه- آبادى يعنى حضرت امام خمينى بدون اجازه و هماهنگى قبلى شركت مىنمايد و در سنين جوانى و اوايل طلبگى همدرس شهيد مطهرى و آيت الله منتظرى مىگردد.
وى مىگويد« در حقيقت دروس كه ما خوانديم نزد بزرگترين اساتيد نيم قرن اخير بوده آيات عظام مرحوم آقاى حجت، حاج سيد احمد خوانسارى، سيد محمد تقى خوانسارى، مهمتر از همه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و... بودند. و عمده استفاده قرآنى من در قم از محضر آيت الله العظمى علامه طباطبايى بود. حدود هشت نه سال در درس( تفسير) ايشان شركت مىكردم.»
ديدگاه قرآنى
مهمترين ويژگى استاد صادقى ديدگاه ويژه ايشان نسبت به قرآن و نقش چشمگير قرآن در علوم دينى و حوزوى است. ولى به صراحت اعلام ميدارم تنها معيار در تفسير و ميزان سنجش و قبولى آراء و نظرات اسلامى و دينى قرآن مجيد ميباشد.
وى در اين زمينه ميفرمايد« آرى مجموع اين جلسات( كه در محضر اساتيد تهران شركت داشتم) موجب شد كه من وارد حوزه شوم. ولى با دو چشم، چشم اصلى راست، چشم قرآنى، و چشم( فرعى) چپ حوزوى وارد حوزه قم شدم... البته با چشم فرعى چپ به دروس فلسفه و ديگر دروس نگاه مىكردم. يعنى كل دروس حوزه، از فقه، اصول، حتى ادبيات، منطق، عرفان، فلسفه، عقايد و... را مىخواندم. با دقت هم درس مىخواندم، هم دريافت مىكردم و هم مىنوشتم، ولى همه اينها- بجز قرآن- در حاشيه بود. يعنى محور اصلى من قرآن بود. آنچه را كه با قرآن موافقت داشت قبول مىكردم و آنچه كه نداشت، هرگز. من فلسفه، اصول، فقه ادبيات، منطق، عرفان و همه چيز را قبول ندارم، مگر آنچه كه موافق با قرآن است. با اين دو چشم به حوزه نگاه مىكردم. يك چشم راست كه حوزه با آن موافق نبود كه چشم قرآنى باشد،( و ديگر) چشم چپ كه حوزه صد در صد مربوط به آن بود. مطالعه من در تفسير داراى دو بعد بود، يك بعد روايات و نظرات مفسران و بعد ديگر محور قرآن بود. فقط آنچه با قرآن موافق بود مورد قبول بود.
به تهران كه رفتم تدريس تفسير قرآن شروع كردم و از دانشگاه ليسانس و دكترا در رشته فلسفه و حقوق گرفتم.»
آثار قرآنى
1- تفسير« الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنة» به زبان عربى در 30 جلد 2- تفسير« البلاغ فى تفسير القرآن بالقرآن» به زبان عربى در يك جلد 3- ترجمه فارسى قرآن آخرين اثر قرآنى مفسر است كه به تازگى منتشر گرديده است.
4- خلاصه تفسير: پنج جلد تفسير آياتى از قرآن كه خلاصه 60 سال تفكر قرآنى است اميد است به زودى در دسترس قرآنپژوهان قرار گيرد.
5- تفسير موضوعى 22 جلد چاپ نشده است.
6- ستارگان از نظر قرآن. پاياننامه دكتراى مفسر 7- حكومت قرآن 8- مسيح از نظر قرآن و انجيل