فهرست عناوین

مشخصات کتاب


اطيب البيان في تفسير القرآن‏

اطيب البيان في تفسير القرآن‏

طيب سيد عبد الحسين

استفاده شده در:

ارتباط آیات

میزان استفاده از این کتاب در پایگاه داده بالقرآن

آیاتی که این مفسر در تفسیر هر آیه از آنها استفاده کرده است به صورت کامل در نرم افزار وارد شده است


دلایل انتخاب

از جمله تفاسیری است که تفسیر قرآن به قرآن در آن وجود دارد

مفسر در برخی از مواقع سعی میکند برای تفسیر آیه، از آیات دیگر استفاده نماید


معرفی کتاب

وجه تسمیه

مؤلف درباره وجه تسمیه این تفسير به أطيب البيان مى‌گوید: «چون در تفسير آيات قرآن از احاديث و بيانات خاندان نبوت و معادن علم و حكمت حضرت احديت استفاده نمودم و حقا كه بيانات ايشان بهترين و پاکيزه‌ترين بيانات در تفسير قرآن بوده و این جامه تنها به قامت اينان راست آمده، لذا این کتاب را أطيب البيان في تفسير القرآن نامیدم»  .[۱]

گزارش محتوا

مؤلف، در شروع تفسير، مباحثى در قالب ده گفتار درباره علوم قرآنى دارد به شرح زير:

گفتار اوّل در بيان فضيلت قرآن و وجوب تمسك به آن.

گفتار دوم در بيان عدم تحريف قرآن و توجيه اخبار تحريف.

گفتار سوم در تفسير قرآن و روش مفسرين و كتب تفسيرى.

گفتار چهارم در اختلاف قرائت قرآن و تحقيق كلام در سياهى قرآن.

گفتار پنجم در فضيلت قرائت قرآن و حفظ و تعليم و تعلم آن.

گفتار ششم در بيان اعجاز قرآن و وجوه اعجاز آن.

گفتار هفتم در وجوب احترام قرآن و حرمت هتك آن.

گفتار هشتم در بيان شفاعت و خصومت قرآن و بحث مختصرى درباره شفاعت.

گفتار نهم در کیفیت نزول قرآن و مراتب نزول.

گفتار دهم در بيان استعاذه و حقيقت آن و بحثى درباره مستعيذ و مستعاذبه و مستعاذمنه.

ویژگی‌ها

اين تفسير از ویژگى‌هاى زير برخوردار است:

نثر این تفسير نسبتا ساده و روان است كه برای استفاده عموم مردم و اهل علم نوشته شده است.

از آنجا كه مرحوم طيب، به هدايت عامه عنايت خاصى داشته، مترصد شده كه تفسيرى به زبان مادرى و زبانى كه مردم با آن مأنوسند، بنویسد تا بهره نیکوتر و بازده بهترى داشته باشد.

اين تفسير، از لحاظ اينكه در استخدام واژگان، بعضا از واژه‌هاى عربى استفاده مى‌كند و ابتدا و انتهاى همه سوره‌ها، خطبه‌هایى به زبان عربى دارد، تقريبا به یک تفسير ملمع شبيه است.

ترجمه آيات در این تفسير، صرف نظر از اشكالات خيلى جزئى، ترجمه‌اى عالمانه و محققانه و دقيق است. متأسفانه نویسنده، همه آيات را ترجمه نكرده است (به‌عنوان مثال، در سوره بقره، آيات 121، 122، 253 تا 266 و 270 تا 286 ترجمه نشده است) و اگر همه آيات را ترجمه كرده بود، مى‌توانست خود ترجمه‌اى كامل بر قرآن باشد.

در مجموع، ترجمه مؤلف بسيار دقيق و محققانه است و بسيارى از اشتباهات مترجمین قرآن در آن وجود ندارد.

مفردات و عبارات استفاده‌شده تقريبا امروزى و سليس و روان است؛ هرچند استفاده نشانه مفعولى «مر» (كه در قديم مرسوم بوده) و مانند آن در این تفسير ديده مى‌شود و برخى نكات نيز رعايت نشده است؛ از باب نمونه در ترجمه آيه 78 سوره بقره: «و منهم أمیون لا يعلمون الکتاب إلا أماني...» ، آمده است: «و بعضى از اهل کتاب، سواد خواندن و نوشتن را ندارند و از کتاب نمى‌دانند جز دروغ‌ها و به‌هم‌بافته‌هاى مزوران را  .[۲]

«أماني» را، «دروغ‌ها و به‌هم‌بافته‌هاى مزوران» ترجمه كرده است، درصورتى‌كه «أماني» جمع «أمنية» و به معنى آمال و آرزوهاست و مربوط به آمال و آرزوهایى است كه يهوديان داشتند، مانند اينكه بهشت را مخصوص خود مى‌دانند كه همین آرزوها را مفسر در صفحه 68 ذكر كرده است، ولى در ترجمه رعايت ننموده است و يا آيه 188 «... لتأكلوا فريقا من أموال الناس بالإثم...» ، چنين ترجمه شده است: «... برای اينكه قسمتى از اموال مردم را بخوريد...»  .[۳]كه «بالإثم» از ترجمه ساقط شده است.

از خصوصيات بارز این تفسير، مقيد بودن مؤلف به دلالت لفظى آيات قرآن است و از مسائلى كه منجر به تطبيق و تأویل مى‌گردد و محلى برای دخالت انگيزه‌ها و ذوقيات است، جدا پرهيز دارد. مؤلف، با تسلطى كه بر ادبيات عرب دارد، کیفیت استعمال‌ها و دلالت‌هاى آن را خوب مى‌شناسد و در همه جا وضع لغوى و حدود دلالت و موازين لغت را مراعات مى‌كند.

آنچه را كه مفسران در ذيل آيات آورده‌اند، بعضا بدون اظهار نظر و اكثرا با مقايسه و سنجش نقل كرده است؛ البته در مواردى كه نظر مفسران اختلاف دارد، به ارائه نظرات ديگران اكتفا نمى‌كند، بلكه به سنجش آنها پرداخته و اگر خود بيانى مستقل داشته باشد بدان مى‌افزايد.

نویسنده در تفسير آيات، به آيات ديگر نيز استدلال مى‌كند؛ يعنى همان تفسير قرآن به قرآن.

وى احكام شرعى را شرح و بسط مى‌دهد و اقوال مختلف را در هر باب، به‌صورت فتوايى نقل مى‌كند. آنجا كه اختلاف نظرى باشد، مى‌سنجد و جرح و تعديل مى‌كند و نظرى مى‌دهد و جهت برترى یک فتوى را بر ديگرى بيان مى‌كند؛ اما در همه موارد به نظر شيعه اكتفا كرده و نظر ديگران را به‌ندرت ذكر مى‌كند.

103103 و 120؛ اما نه در حد تفسير مجمع البيان.

نویسنده در بيان قصص قرآن، غالباً نقل تفاسير ديگر را ملاك قرار داده و در مواردى، ذكر مأخذ نيز كرده است؛ البته قصص را تا آنجايى كه از روايات و اخبار استفاده مى‌شود، آورده و از مابقى صرف نظر مى‌كند و به اندازه كافى هم تفصيل مى‌دهد.

برای تتمیم و تكمیل بعضى از قصص، به كتب ديگر هم مراجعه و از منابع اصلى استفاده مى‌نمايد و اگر در ديگر آثارش بيان كرده باشد، بدانجا احاله مى‌دهد.

مؤلف از تمثيلات و اصطلاحات عامیانه نيز در جاى‌جاى تفسير بهره برده است  .[۴]

رجال يادشده در این تفسير، همه مورد اعتماد شيعه است و به غير كارى ندارد و حتى مراجعه به تفاسير عامه را جايز نمى‌داند  .[۵]

مؤلف به مسائل اخلاقى توجه فراوانى دارد و به هر بهانه‌اى آنها را طرح مى‌كند و بعضا احساس مى‌شود كه از کتاب تفسير خارج شده و به یک کتاب اخلاقى نزدیک ‌تر است.

اندكى مباحث فلسفى، در این تفسير به چشم مى‌خورد، اما منظور اصلى مفسر نيست و در ضمن مباحث، استشهادات زيادى، به منظومه ملا هادى سبزوارى دارد  .[۶]در مواردى هم كلام حكما را طرح و جرح و تعديل مى‌كند  .[۷]

مؤلف برای بيان و اثبات منظور خویش از تمامى اخبار و احاديث اهل‌بيت(ع) استفاده مى‌كند و از سلسله روات و رجال آن‌ها زياد ياد نمى‌نمايد، ولى همه را از طريقى مى‌گيرد كه رجال آن مورد اعتماد شيعه‌اند.

مؤلف به احاديثى كه مستند نباشد توجهى ندارد؛ چنان‌كه خود مى‌گوید: اخبار زيادى از خواص القرآن از پيامبر و از حضرت باقر(ع) نقل كرده‌اند، صرف نظر كرده‌ايم؛ چون سند نداشت  .[۸]


معرفی مؤلف

زندگينامه مؤلف از زبان خودش‌

حقير بعد از ظهر هفتم محرم سال 1312 ق( برابر با 30 تير 1272 ش و 21 ژوئيه 1893 م) در يكى از محله‌هاى مركز شهر اصفهان( معروف به محله نور در ميان طايفه‌اى از سادات معروف به مير محمد صادقى) ديده به جهان گشودم. من چهارمين فرزند خانواده و اولين پسر آن بودم، به اين لحاظ آن گونه كه نقل مى‌كردند توجه مخصوص نزديكان به سوى من جلب شده بود.

با توجه به علاقه و اخلاص وافر پدرم نسبت به آستان مبارك حضرت ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام من را عبد الحسين ناميدند، اين نام از ابتدا براى من موجب بركات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار مى‌كنم.

هنگامى كه من سومين بهار زندگى خود را سپرى مى‌كردم، پدرم خانواده را براى سفر به كربلا و آستان بوسى مولا آماده مى‌كند، نزديكان با خود زمزمه داشتند كه او نذر داشته نام فرزند خود را عبد الحسين بگذارد و مى‌خواهد در اولين فرصت عبد را به محضر مولا ببرد.

سفر به عتبات مقدسه با توجه به امكانات آن روز مشكلات زيادى داشت، به اين جهت پدر براى مراقبت از فرزند دلبند خويش، شخصى را اجير مى‌كند تا در طول مسافرت مراقب عبد الحسين باشد. آن مسافرت قريب دو ماه به طول مى‌انجامد، پس از بازگشت عبد الحسين، كودك چهار ساله آن روز، بسيارى از فقرات زيارت وارث و امين اللّه و بخشى از زيارت جامعه كبيره را بدون خطا از حفظ مى‌خواند.

اين امر را من طبيعى مى‌دانم چرا كه مولايى به مانند ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام عبد آستان بوس خود را بدون صله و انعام نمى‌گذارد، صله و انعامى كه نخستين بخش آن عشق و محبتى محكم و پيوند ناگسستنى است با مولا. من در تمام ايّام عمر خويش، از اين صله و انعام، بهره‌ها برده‌ام و خود را نسبت به آن ممنون و سپاسگزار مى‌دانم.

نزديكان، آن روز حفظ زيارات را به هوش و حافظه خوب كودك منتسب مى‌كردند، اما حقير كه بعدها دعاى كميل، زيارت عاشورا، زيارت جامعه كبيره و زيارت چهارده معصوم را از حفظ مى‌خواندم و اكنون در اين 95 سال زندگى هنوز جزئيات آن سفر مقدس را به خوبى به ياد دارم، آن را جز عنايت الهى و تفضل مولا نمى‌دانم.

بعد از اين سفر مرا به مكتب خانه فرستادند و پس از فراگيرى خواندن و نوشتن، حساب، قرآن و نصاب الصبيان، راهى مدرسه علميه شدم.

در 12 سالگى طبق مشيت الهى از نعمت سرپرستى پدر محروم گرديدم، ولى از آنجا كه طرق فضل الهى و عنايت بارى محدود نيست، مادرم كه بانوى بسيار بزرگوار و مقدس و همچون پدر، از شجره طيبه ولايت و از خاندان روحانيت بود، به تربيت من همّت مخصوص گمارد. او مصمم‌تر و قوى‌تر از گذشته من را تشويق و تحريص به كسب علم و تحصيل معرفت مى‌كرد و در اين راه هيچ گاه از دعا و توسل فراموشم نمى‌كرد و به قول خودش هر شب هنگام سحر، از خدا مى‌خواست كه: حسين را اهلش كند. از رهگذر اين دعاهاى خالصانه و تشويق‌هاى مشفقانه در من عزمى پيدا شد كه توانستم ناملايمات پيش آمده از فقدان پدر را تحمل كرده و به طريق خود ادامه بدهم...

در ابتداى طلبگى، در مدرسه ميرزا مهدى حجره‌اى گرفتم و آنجا مشغول درس و بحث شدم، از ابتداى مقدمات تا معالم را خدمت مرحوم حاج آقا آخوند زفره‌اى بودم. معالم را خدمت مرحوم سيد احمد خوانسارى خواندم.

مرحوم آقاى شيخ علوى يزدى كه بسيار در ادبيات مسلّط بود در مدرسه صدر شرح لمعه مى‌فرمود. اين درس، بسيار خوب و متين و با آهنگى بلند گفته مى‌شد، صداى خوب آن مرحوم در تمام مدرسه به گوش مى‌رسيد. شرح لمعه را من خدمت ايشان خواندم. نزد مرحوم آقاى شيخ حسن يزدى منطق را خواندم.

حكمت، حساب، جبر، مقابله، هيأت و نجوم را خدمت مرحوم اسد اللّه قمشه‌اى حكيم، فرا گرفتم، بعد از اتمام دروس مقدمات از مدرسه ميرزا مهدى به مدرسه جنب مسجد امام نقل مكان كردم و پس از آن به مدرسه چهارباغ( امام صادق عليه السّلام) رفتم و آنجا رحل اقامت افكندم...

خدمت مرحوم آقا سيد مهدى درچه‌اى، كتاب قوانين و تقريرات كفايه را خواندم، نزد مرحوم آخوند ملا عبد الكريم گزى، متاجر شيخ را فراگرفتم. فوائد الاصول را خدمت آقا مير محمد صادقى مدرس و كفايه را خدمت مرحوم دزفولى خواندم، دروس خارج فقه و اصول را، درس خارج اصول مرحوم مير محمد صادقى مدرس و مرحوم محمد تقى مدرس شركت مى‌كردم و همچنين در درس خارج فقه مرحوم سيد ابو القاسم دهكردى نيز شركت مى‌جستم، عمده فقه و اصول را در اصفهان، خدمت مرحوم آيت اللّه آقا سيد محمد باقر درچه‌اى بودم، تقريبا مدت 11 سال مرتب درس اين بزرگوار مى‌رفتم.

درست است كه ثمره ظاهرى اين 11 سال تحصيل مداوم خدمت ايشان مرا به درجه اجتهاد رسانيد اما آنچه مهم بود، من از آن مرحوم، درس زندگى، اخلاق و شخصيت را فراگرفتم...گفت و گو با مجله حوزه، ش 33 / 32

تفسير اطيب البيان از زبان مؤلف‌

نگارش تفسير را از سال 1341، به صورت مداوم شروع كردم. علت نگارش هم سفارش حضرت حجت- ارواحنا فداء- بود كه در عالم رؤيا به حقير داشتند و به بنده امر فرمودند كه اين تفسير را بنگارم( جريان اين خواب و چگونگى آن در پايان جلد 14 تفسير اطيب البيان نقل شده است) كه آن زمان من بدون وقفه، به نگارش آن مشغول شدم، با پايان گرفتن هر يك از جلدها همان را منتشر مى‌ساختم، به اين ترتيب كار تأليف و انتشار، همزمان به پيش مى‌رفت.

آخرين جلد كتاب، يعنى جلد چهاردهم آن در سال 1359 منتشر گرديد كه به اين ترتيب تأليف اين دوره تفسير، 18 سال به طول انجاميد...همان / 42