استفاده شده در:
سیاق بندی ارتباط آیاتسیاق بندی آیات هر سوره که در این تفسیر آمده به صورت کامل در نرم افزار وارد شده است
از جمله تفاسیری است که سیاق به سیاق هر سوره را تفسیر می کنند
نوع سیاق بندی در این تفسیر مناسب و قابل استفاده می باشد
« تفسير الميزان»، اثرى است در 20 جلد به زبان عربى در تفسير قرآن كريم، نوشته علامه محمد حسين طباطبايى( 1281- 1360 ش.).
انگيزه شروع اين تفسير از هنگام تدريس علامه در حوزه علميه قم براى طلاب علوم دينى شكل گرفت كه وى در نهايت با اصرار شاگردانش به جمعآورى آن دروس پرداخت.
علامه طباطبايى تفسير قرآن را در 1333 ش. آغاز كرد و در 23 رمضان 1391 ق. / 2 آبان 1350 ش. به پايان برد.
ساختار كتاب
جلد نخست اين تفسير داراى مقدمهاى به قلم مولف و مشتمل بر تفسير سوره حمد و آيات 1 تا 182 سوره بقره است و ساير مجلدات آن تفسير آيات ديگر قرآن كريم را در برمىگيرد.
گزارش محتوا
تفسير الميزان يكى از منابع اصيل فرهنگ و معارف اسلامى در قرن اخير به شمار مىرود. اين كتاب عظيم در واقع موسوعهاى است جامع، مشتمل بر مباحث عميق قرآنى، حديثى، فلسفى، عرفانى، ادبى، اخلاقى، تاريخى، اجتماعى و غيره كه با طرحى بىسابقه و شيوهاى محققانه به رشته تحرير درآمده است. اين تفسير ارزنده از نظر صورى و معنوى، رعايت موازين صحيح قرآنى، تفكيك مباحث تفسيرى و روائى و علمى از يكديگر، نقد و بررسى و تحليل آراء برخى از مفسران و ديگر موارد مشابه، آنچنان بديع است كه مىتوان گفت، در طول تاريخ تفسير قرآن، كتابى بدين دقت و ظرافت و جامعيت تاليف نشده است.
علامه طباطبايى، پس از نقد و بررسى تمام روشهاى تفسيرى در مقام استنتاج بر اين باور است كه كه تمامى اين روشها از نقيصهاى بزرگ رنج مىبرند و آن عبارتست از تحميل نتايج بحثهاى علمى يا فلسفى از خارج بر مدلول آيات كه در اين صورت، تفسير به تطبيق تغيير يافته و تطبيق، تفسير نام گرفته است و بسيارى از حقايق قرآن مجاز جلوه داده شده و شمارى از آيات تأويل گرديده است.
علامه با آگاهى از نقايص روش مفسران پيشين و با عنايت به رعايت ظرايف و دقايق لازم در تفسير صحيح كتاب خدا و نيز با در نظر داشتن هدفى متعالى، اين تفسير را به نگارش درآورد.
علامه در آغاز تفسير مقدمهاى نگاشته و در آن نگاهى اجمالى به سير تطور تفسير و روشهاى آن دارد. در اين مقدمه ديدگاه خود را درباره تفسير و چگونگى برخورد با آن و تفاوت كلى اين برخورد با روش گروهى از اخبارى مسلكان و حشويه كه قرآن را از حجيت ساقط مىكنند و تفسير را تنها از زاويه حديث قابل استناد مىدانند و حتى گاه مىگويند، قرآن قابل فهم براى ما نيست، نگاهى انتقادى مىاندازد و به دلايلى كه برمىشمارد، آن را رد مىكند. در پايان اين مقدمه روش خود را بازگو مىكند. ايشان روش اهل بيت( ع) را در تفسير، تفسير قرآن به قرآن مىداند و در اين زمينه به نمونههايى از تفسير اهل بيت( ع) در جاى جاى كتاب ارجاع مىدهد.
شيوه تفسيرى علامه طباطبايى
شيوه علامه طباطبايى در تفسير به اين شرح است كه در آغاز چند آيه از يك سوره را مىآورد، پس از آن به بخشى تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث موضوعى است، مىپردازد. در اين قسمت غالبا مباحث لغوى، ادبى، توضيح معناى آيه با توجه به آيات نظير و مشابه و مسائل دلالتى آيه مطرح مىشود. سپس در بخشى ديگر نقل و نقد احاديث و اخبار آغاز مىگردد. در اين قسمت علامه از منابع گوناگون حديثى شيعه و سنى سود مىجويد و عمده مطالب( بحث روايتى) را نقل و نقد دلالتى اين دسته از اخبار تشكيل مىدهد. از اين قسمت كه بگذريم، مباحث مستقل موضوعى تفسير الميزان شايان ذكر است، زيرا مباحثى عميق و گسترده در زمينه كلام، فلسفه، اخلاق، علوم قرآن، فقه و مباحث اجتماعى در اين قسمت ديده مىشود كه كمتر در تفاسير عصر يافت مىگردد.
مرحوم علامه خود در مقدمه اين تفسير جمعبندى فشردهاى به صورت زير به عنوان نتيجه و رهآورد اين شيوه آورده است:
1- معارف مربوط به اسما و صفات خدا همچون حيات، علم، قدرت و....
2- معارف مربوط ب افعال خداى متعال همچون خلق، امر، اراده، مشيت، هدايت و....
3- معارف مربوط به واسطههاى ميان خدا و انسان؛ مانند حجابها، لوح و قلم، عرش و....
4- معارف مربوط به انسان پيش از دنيا
5- معارف مربوط به انسان در دنيا از قبيل شناخت تاريخ نوع انسان، شناخت خود انسان، شناخت اصول اجتماعى انسان، شناخت نبوت، رسالت، وحى، الهام، كتاب، دين و....
6- معارف مربوط به انسان پس از دنيا يعنى برزخ و معاد.
7- معارف مربوط به اخلاق انسانى.
در ذيل بيانهاى مذكور، بحثهاى روايى متفرق و گوناگونى از پيامبر و اهلبيت عليهمالسلام از طريق عامه و خاصه آورده شده و نيز به مباحث گوناگون فلسفى، علمى، تاريخى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.
اما درباره آيات الاحكام از آنجا كه به فقه بازمىگردد، علامه از بحث پيرامون آنها پرهيز كرده است.
ويژگىها
1- جمع ميان دو شيوه تفسيرى ترتيبى و موضوعى
علامه با مراعات ترتيب در تفسير آيات، آيه به آيه و سوره به سوره، از جايگاه بلند تفسير موضوعى نيز كه اهميت آن امروزه روشن گرديده غافل نبوده و هر دو جنبه را با كمال دقت و ظرافت دنبال كرده و تفسيرى كامل در تمامى ابعاد عرضه داشته است.
تفسير موضوعى از ديدگاه ايشان اهميت فراوانى داشته و ايشان به اين ترتيب مقاصد عالى و معارف جليل قرآن را دستهبندى كرده آماده و كامل به پژوهشگران عرضه داشته است.
2- مطرح نمودن مساله وحدت موضوعى هر سوره
هر سوره داراى هدف به خصوصى است كه آن را با مقدمهاى ظريف دنبال مىكند وبا خاتمهاى بس شيوا به پايان مىرساند و اختلاف عدد آيات سورهها به همين امر بستگى دارد و تا مقصود نهايى انجام نگيرد، سوره به پايان نمىرسد و كوچكى و بزرگى هر سوره به كوتاهى و بلندى هدف و مقصود از هر سوره وابسته است. به عقيده علامه هر سوره صرفا مجموعه آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نيست؛ بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است و پيوستگى آيات را مىرساند و مساله وحدت موضوعى يا وحدت سياق در هر سوره، كه از قراين كلامى قابل توجه است، از همين جا نشأت گرفته است.
3- نظريه سريان و جريان يك روح كلى و حاكم بر سرتاسر قرآن
اين نظريه بر تمامى آيات و سور سايه افكنده، حقيقت و جان كلام الهى را تشكيل مىدهد. علامه بر اين باور است كه در پس ظاهر الفاظ و معانى حقيقتى والاتر نهفته است كه گوهر قرآن و بطن آن را تشكيل مىدهد، داراى وحدتى استوار و از هر گونه تجزيه و تفصيل مبراست. آن حقيقت همانند روح در جسد، عينيت وجودى دارد و سر منشأ تمامى احكام و شرايع و بيانات قرآن مىباشد كه نه از سنخ الفاظ و نه از سنخ مفاهيم است، بلكه از سنخ عالم امر و ملكوت است كه هرگز دست آلوده خاكيان به آن نمىرسد.
4- عينيت بخشيدن به مساله« القرآن يفسر بعضه بعضا»
علامه با قدرت و احاطه فوقالعاده به تمامى آيات مرتبط با يكديگر اين مساله را عينيت مىبخشد، به گونهاى كه هر يك از آيات نسبت به آيات ديگر، رافع ابهام و شك آن بوده است.
5- نحوه و چگونگى رسيدن به حقايق تفسيرى و دقائق تأويلى قرآن كريم
اين عمدهترين ويژگى است كه از جايگاه فطرت پاك و درون تابناك بايد نشأت گيرد و علامه بزرگ از همين صراط سوىّ به مبانى تفسير و معانى تأويل دست يافته است.
توضيح اينكه قرآن در بيان مطالب و رائه مقاصد- چه تفسير و چه تأويل- شيوه خاصى دارد كه از ساير شيوهها جداست. قرآن براى رساندن مطالب خود و القاى مفاهيم عالى، روشى مخصوص به خود دارد و اگر كسى خواسته باشد از روشهاى معمولى براى رسيدن به معانى قرآن بهره گيرد، بسى اشتباه رفته، زيرا قرآن كلام الهى است و فروغى فروزان دارد كه هر دلى آمادگى تابش آن را ندارد. علامه طباطبايى با همين ديد روشن و نهاد پاك، پايه اين تفسير ارزشمند را پىريزى نموده و كاملا در اين راه موفق گرديده و توانسته حقايقى گرانبها را براى امت اسلام به ارمغان آورد كه ديگران توان آن را نداشتند و خود را به دشوارى انداختند.
تأويل از ديدگاه علامه واقعيتى است كه بيانات قرآنى از حكم و پند و حكمت بدان تكيه دارند و اين حقيقت در تمام آيات قرآنى- چه محكم و چه متشابه- موجود است و از قبيل مفاهيم و مدلولهاى الفاظ نيست؛ بلكه از امور عينى خارجى است و الفاظ آن را در برنمىگيرند و از آن رو، خداوند آن را با الفاظ به بند كشيد تا بشر را اندكى با حقيقت آن آشنا سازد.
به باور علامه منظور از تأويل آيه، جنبه مفهومى آن نيست كه آيه بر آن دلالت مىكند؛ بلكه تأويل از قبيل امور خارجى است. البته نه هر امر خارجى تا اينكه مصداق خارجى خبر، تأويل آن باشد؛ بلكه امر خارجى خاصى كه نسبت آن با كلام الهى نسبت ممثل با مثال و باطن با ظاهر است.
خلاصه آنكه تأويل قرآن عبارت است، از حِكَم و مصالح نهفته كه منظور الهى بوده و تمامى احكام و معارف قرآن از همان جا نشأت گرفته است.
وضعيت كتاب
ترجمه فارسى اين كتاب به همت جمعى از فضلاء و مدرسين حوزه علميه قم در 40 مجلد توسط آقايان حجج الاسلام، ناصر مكارم شيرازى، شيخ محمدجواد كرمانى، محمدتقى مصباح يزدى، محمدرضا صالحى كرمانى، سيدمحمد خامنهاى، عبدالكريم بروجردى، سيدمحمدباقر موسوى همدانى فراهم گرديده است. همچنين ترجمه ديگرى در 20 جلد كه تماما توسط سيد محمدباقر موسوى همدانى ترجمه و منتشر شده است.
الميزان به زبانهاى گوناگون؛ از جمله انگليسى، اردو، تركى و اسپانيولى ترجمه شده است. ترجمه انگليسى آن از اول قرآن تا آيه 76 سوره نساء است كه چهار جلد را در بر مىگيرد.
ترجمهاى از خلاصه تفسير الميزان، به همت فاطمه مشايخ نيز صورت گرفته است. اين كتاب از سوره اعراف آغاز و با سوره هود پايان مىپذيرد. نويسنده سعى نموده تا مباحث اصلى تفسير الميزان را در اين كتاب براى جوانان يادآورى كند.
منابع:
1- سايت نور پرتال، به نقل از..، 82 / 5 / 98.
2- به نقل از: دائرهالمعارف انقلاب اسلامى، انتشارات سوره مهر( وابسته به حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى) ج اول.
3- ميرزا محمد، عليرضا، مفتاح الميزان، ج 1، ص 15- 18.
4- واعظ زاده خراسانى، محمد، سخنى پيرامون تفسير الميزان، مشكوه، پاييز 1370، ش 32، ص 25- 36.
5- موسوى همدانى، سيد محمدباقر، ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 20- 25.
6- ايازى، سيد محمدعلى، الميزان فى تفسير القرآن، شناختنامه علامه طباطبايى، ج 2، ص 95- 97.
7- محدثى، جواد، گنجينه الميزان و گوهرهاى جاودان، همان، ج 3، ص 9- 10.
8- معرفت، محمدهادى، گوشهاى از ويژگىهاى تفسير الميزان، همان، ص 23- 33.
سيد محمد حسين طباطبايى معروف به علامه طباطبايى مفسر بزرگ و مشهور دوران معاصر است. شرح حال خودنوشت ايشان چنين است: در سال 1281 شمسى در تبريز در ميان يك خانواده عالِم متولد شدم. در پنج سالگى مادر و نُه سالگى پدر را از دست دادم. پس از درگذشت پدر به مكتب و پس از چندى به مدرسه فرستاده شدم و تقريباً مدت شش سال مشغول فراگرفتن فارسى و تعليمات ابتدايى بودم.
اساتيد
سال 1297 وارد علوم دينى و عربى شدم و به سال 1304 براى تكميل تحصيلات خود عازم حوزه علمى نجف گرديدم و به مجلس درس مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين اصفهانى( ره)، مرحوم آيت الله نايينى، مرحوم آيت الله آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى رفتم. كلّيات علم رجال را نيز پيش مرحوم آيت الله حجّت كوه كمرى، فلسفه را نزد حكيم و فيلسوف معروف وقت مرحوم آقا سيد حسين بادكوبى موفق شدم. منظومه سبزوارى و اسفار و مشاعر ملا صدرا و دوره شفاى بوعلى و كتاب اثولوجيا و تمهيد ابن تُركه و اخلاق ابن مسكويه را خوانده ام. مرحوم بادكوبى امر فرمود كه به تعليم رياضيات بپردازم و لذا به درس مرحوم آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى كه رياضيدان زبردستى بود، حاضر شدم.
سال 1314 بر اثر اختلال وضع معاش ناگزير به مراجعت شده، به زادگاه اصلى خويش( تبريز) برگشتم و ده سال و خُرده اى در آن سامان به سر بردم كه حقّاً بايد اين دوره را در زندگى خود دوره خسارت روحى بشمارم، زيرا بر اثر گرفتارى ضرورى به معاشرت عمومى وسيله تأمين معاش( كه از مجراى فلاحت بود) از تدريس و تفكّر علمى( جز مقدارى بسيار ناچيز) بازمانده بودم و پيوسته با يك شكنجه درونى به سر بردم. در سال 1325 از سرو سامان خود چشم پوشيده، زادگاه اصلى را ترك گفتم و متوجّه حوزه قم گرديده، بساط زندگى را در اين شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمى را از سر گرفتم و تا كنون كه اوايل 1341 مى باشد، روزگار خود را در اين سامان مى گذرانم. در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زيادى به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روى هر چه مى خواندم، نمى فهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم. پس از آن، يك باره عنايت خدايى دامنگيرم شده، عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگى و بى تابى نسبت به تحصيل كمال حسن نمودم.
علامه طباطبايى اين زندگى نامه را در سال 1341 نوشت و حدود بيست سال بعد، در قيد حيات بود.
وفات
در آبان 1360 مطابق محرم الحرام 1402 به لقاءالله پيوست و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه( س) به خاك سپرده شد.
آثار
از علامه طباطبايى علاوه بر تفسير مشهور الميزان آثار زير بر جاى مانده است: سنن النبى، اصول فلسفه يا روش رئاليسم، كتاب توحيد( شامل سه رساله)، نهاية الحكمه، بداية الحكمه، شيعه در اسلام، قرآن در اسلام، وحى يا شعور مرموز، حكومت در اسلام، اعجاز، على و الفلسفة الالهيه، حواشى بر كتاب كفاية الاصول، حواشى بر كتاب الانصار الاربعه ملاصدرا، تعليقاتى بر شش جلد اول تا ششم بحارالانوار و رسالههايى كه منتشر نشده است.