فهرست عناوین

مشخصات کتاب


ترجمه تفسیر المیزان

ترجمه تفسیر المیزان

سيد محمد باقر موسوى همدانى

استفاده شده در:

ترجمه ها

میزان استفاده از این کتاب در پایگاه داده بالقرآن

ترجمه به صورت کامل آورده شده است


دلایل انتخاب

یکی از مهمترین ترجمه های فارسی قرآن است

ترجمه مناسبی است


معرفی کتاب

ترجمه تفسير الميزان، اثرى از سيد محمد باقر موسوى همدانى است. اين ترجمه نفيس تفسير الميزان، توسط شاگردان مرحوم علامه طباطبايى« ره» انجام گرفت.

گزارش محتوا

ابتدا آقايان مكارم شيرازى، مصباح يزدى، محمدعلى گرامى، عبدالكريم نيرى بروجردى، محمدرضا صالحى كرمانى، سيد محمد خامنه‌اى، محمد جواد حجتى كرمانى، 12 جلد آن را ترجمه كردند. آقاى موسوى همدانى خود مى‌گويند:« روزى مرحوم علامه به من امر فرمودند كه تفسير ايشان را ترجمه كنم، وقتى ترجمه را ملاحظه نمودند، فرمود: آن 12 جلد ديگر را نيز ترجمه كن تا يك دست گردد، من هم دوباره آنها را ترجمه كردم. بنابراين بعضى مجلدات تفسير الميزان، دو ترجمه دارد. البته ايشان در مقدمه ترجمه تفسير الميزان، چاپ جامعه مدرسين مى‌نويسند:« 10 جلد آن قبلا ترجمه شده بود و آن ترجمه 5 جلد عربى الميزان مى‌باشد.»

نكات قابل توجه‌

ايشان ضمن ترجمه تفسير الميزان، ترجمه‌اى نيز از آيات قرآنى ارائه داده‌اند، و به طور مستقل نيز مى‌تواند، مورد استفاده واقع شود. بنابر نقل دانشنامه قرآنى ايشان در ترجمه قرآن به ترجمه مرحوم پاينده نظر داشته است.

ايشان بدليل اين كه از شاگردان مرحوم علامه طباطبايى« ره» بوده، و با مبانى فكرى استاد خود در جنبه‌هاى مختلف، آشنايى داشته، توانسته‌اند، ترجمه خوبى از اين تفسير ارائه دهند، ترجمه‌اى كه در رساندن معنا و منظور مفسر، تقريبا موفق بوده‌اند.

مترجم در جلد 1 صفحه 549 چاپ جامعه مدرسين حوزه علميه قم مى‌نويسد:« تصميم دارم وقتى مقابله همه روزه ما به اينجا رسيد، اين قسمت را نخوانم.» از اين عبارت برمى‌آيد كه ايشان ترجمه را با استاد علامه، مقابله مى‌كرد، و اين از نكات مثبت آن، شمرده مى‌شود.

متأسفانه مترجم، روش كار خود را بيان نكرده است؛ امّا سعى نموده ترجمه‌اى قابل فهم ارائه دهد. براى توضيح بعضى مطالب گاهى بين پرانتز از خود مطلبى بيان مى‌كنند؛ مانند جلد 1 صفحه 71 سطر اول گاهى با ذكر چند مثال، قصد تبيين بيشتر مطلب را مى‌نمايند، مانند جلد 1 ترجمه صفحه 565 سطر 15 گاهى نيز در صدد توضيح موضوعى در پاورقى، برمى‌آيند، به عنوان نمونه، بحثى راجع به مباهله در جلد سوم ترجمه سوره آل عمران ذيل آيه 61- 63 صفحه 370- 371.

گاهى به ذكر بعضى احتمالات در پاورقى مى‌پردازند، مانند جلد 19 صفحه 668 ذيل آيه 13- 37 سوره الحاقه.

گاهى نيز مبادرت به ذكر داستانى مناسب بحث، مى‌نمايند، مانند جلد 1 صفحه 548- 549؛ امّا در مواردى نيز در ترجمه اقدام به حذف جمله، عبارت يا كلماتى مى‌نمايند.( كه در ترجمه امر عادى تلقى مى‌شود.) در بحث اخلاقى ذيل آيات 153 تا 157 سوره بقره صفحه 372 جلد 1 عربى، نمودار درختى اصول و فروع صفات اخلاقى آورده شده است، كه تعبير علامه نشان مى‌دهد، اين نمودار از ايشان است؛ امّا در ترجمه، اين نمودار ترسيم نشده و اشاره‌اى به وجود آن در متن تفسير ننموده است.

مترجم، آياتى را نيز كه جهت استشهاد يا موارد ديگر مصنف يا در روايات مورد استفاده قرار داده، در پاورقى ترجمه نموده است.

در مجموع با توجه به گفتمان درون حوزه و اصطلاحات و تعبيرات خاص دروس حوزوى، ترجمه‌اى مورد استفاده و قابل تقدير است؛ امّا نكاتى را مى‌توان به عنوان بهتر شدن و احيانا اصلاح در چاپ‌هاى بعدى، مورد توجه قرار داد.

از مقاطع سخت ترجمه يك متن، نماياندن ارتباط پله‌اى و متسلسل و تفريع مطالبى است كه در متن با كلماتى؛ مانند« ثمّ»،« ف»،« و» و نظائر آن، انجام گرفته است، در تفسير الميزان به دليل برهان‌هاى صريح و پنهانى و اين گونه موارد زياد به چشم مى‌خورد، به طور معمول نمى‌توان در ترجمه همه آنها را نماياند. اين ترجمه نيز از اين امر مستثنى نيست.

به كار بردن الفاظى كه معمولا در مكالمات شفاهى استعمال مى‌شود، در ترجمه متن علمى و تخصصى از ارزش ترجمه مى‌كاهد، ترجمه الميزان، اين گونه موارد را فراوان دارد، به عنوان نمونه، ترجمه« سرد الكلام» به« ريخت سوره» در جلد 1 ترجمه صفحه 27 سطر سوم، ج 1 عربى صفحه 16 سطر آخر، به كار بردن عبارت« و چه و چه و چه» در ترجمه« و غيرهما» جلد 1 ترجمه صفحه 612 سطر 13، ج 1 عربى صفحه 406 سطر 12، به كار بردن كلمه« مارك» در عبارت:« تا اين عملم نشانه و مارك تو را داشته باشد.» جلد 1 ترجمه صفحه 27 س 13. به كار بردن تعبير« الاّ و لا بد» جلد 1 ترجمه ص 539 سطر 12، و تعبيرى مانند« يك نسخه عمل» جلد 1 ترجمه صفحه 623 سطر 10.

گاهى در ترجمه، كلمات نامأنوس مشاهده مى‌شود؛ مانند: ترجمه« التابعين المتخذين للانداد» به« تابعان انداد بگير». جلد 1 ترجمه صفحه 617 سطر 13 جلد 1 عربى ص 409 اقول دوم.

و ترجمه« إظهار العبودية من العبد هو العمل الذى يتلبس به العبد» به« اظهار عبوديت از بنده خدا همان عملى است كه مى‌كند.» ترجمه« انجام دادن» به« مى‌كند» فراوان ديده مى‌شود.

رعايت نكردن جايگاه كلمه در تركيب، معناى آن را تغيير مى‌دهد. در اين ترجمه كم و بيش مواردى يافت مى‌شود، به عنوان نمونه، ترجمه« و هو نفس الانسان المدرك» به« اين حقيقت عبارتست از نفس انسان مدرك». مدرك صفت نفس است؛ ولى در ترجمه صفت انسان محسوب مى‌گردد.

به كار بردن عين كلمه عربى در ترجمه با وجود معادل فارسى آن، از مواردى است كه در ترجمه الميزان مشاهده مى‌شود، به عنوان نمونه، كلمه« سبيل» و« غرض» در متن عربى، به همين شكل بكار رفته است.

جلد 1 صفحه 26 س 5 به بعد،« حال آن معناى واحدى كه غرض از كلام خداى تعالى است، چيست؟

در ترجمه،« و قد ذكر اللّه سبحانه الغرض المحصل من كلامه...».« خدائى كه رحمان است، و به همين جهت سبيل رحمتش را براى عموم بندگانش- بيان مى‌كند، آن سبيلى كه به همين جهت سبيل رحمت خاصه‌اش... آن سبيلى كه...».

در مجموع نياز به اصلاح و بازنگرى در اسلوب ترجمه، اصطلاحات، تعبيرات، لغات و ترجمه آيات حس مى‌شود.

چاپ‌ها و نسخ ترجمه الميزان‌

ناشر ترجمه تا جلد دهم مؤسسه دارالعلم قم مى‌باشد، و از آن به بعد كانون انتشارات محمدى در تهران، عهده‌دار آن گرديد، كه در 40 جلد و 38 مجلد آن را ارائه دادند.

ابتداى ترجمه قبل از سال 1344 هجرى شمسى آغاز و چاپ‌هاى متعدد آن تا سال 1364 ادامه داشت. در سال 1360 امتياز انتشار آثار مرحوم علامه طباطبائى« ره» از جمله تفسير الميزان و ترجمه آن توسط« بنياد علمى و فكرى استاد علامه طباطبايى» به انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، واگذار گرديد، بدين جهت از سال 1363 تا 1367 ترجمه الميزان با چاپ جديد در 20 جلد( ترجمه هر جلد عربى در يك جلد انجام گرفته است.)، به بازار كتاب عرضه شد و از آن تاريخ نيز بارها توسط همين انتشارات، تجديد چاپ گرديد.

دفتر انتشارات جامعه مدرسين با اجازه مترجم محترم اقدام به موارد زير نموده است:

الف) ويراستارى ترجمه( شامل: اصلاحات دستورى، انشايى، علامت‌گذارى، غلطگيرى و تبديل بعضى جملات يا كلمات غير مصطلح).

ب) استخراج منابع، مدارك، آيات، روايات و منقولات.

ج) تهيه فهرست مطالب تفصيلى در هر جلد.

د) تهيه فهرست موضوعى كه مستقلا منتشر گرديد.

ه) انتقال ترجمه آيات ترتيبى مورد بحث از پاورقى به متن كتاب.( در چاپ‌هاى قبل ترجمه همه آيات در پاورقى بود.)

اين چاپ مقدمه‌اى از آيت اللّه جوادى آملى، را در بردارد كه به مطالب ذيل پرداخته است:

- سيره تفسيرى علامه طباطبايى.

- شناخت قرآن.

- تفسير قرآن.

- تفسير قرآن به قرآن.

- ضرب قرآن به قرآن.

- ويژگى‌هاى تفسير مرحوم استاد علامه طباطبايى.

- آيات توحيدى يا غرر آيات.

مترجم محترم نيز در چاپ اوّل و دوم اين ترجمه، دو مقدمه كوتاه، از خود به يادگار گذاشته است.

اشتباهات چاپى در جابجايى صفحات‌

در چاپ جامعه مدرسين حوزه علميه قم به نظر مى‌آيد، بعضى جملات يك صفحه ناتمام است و به جمله آغاز صفحه بعد ارتباط چندانى ندارد. به عنوان نمونه جلد 1 ترجمه صفحه 538 و 539، جلد 1 عربى صفحه 358، در اين مورد صفحه 538 ترجمه اصلا ارتباطى با مطلب پايانى صفحه 537 ندارد و همچنين پايان صفحه شماره 538، ارتباط با آغاز صفحه 539 در ترجمه ندارد. در متن عربى نيز مطلب ترجمه شده در صفحه 538 فارسى اصلا وجود ندارد.

نمونه‌هاى ديگرى نيز وجود دارد. البته قصد، بررسى اين موارد نبود، به طور تصادفى به آن برخورديم و جهت اصلاح به آن اشاره رفت.


معرفی مؤلف

سيد محمد حسين طباطبايى معروف به علامه طباطبايى مفسر بزرگ و مشهور دوران معاصر است. شرح حال خودنوشت ايشان چنين است: در سال 1281 شمسى در تبريز در ميان يك خانواده عالِم متولد شدم. در پنج سالگى مادر و نُه سالگى پدر را از دست دادم. پس از درگذشت پدر به مكتب و پس از چندى به مدرسه فرستاده شدم و تقريباً مدت شش سال مشغول فراگرفتن فارسى و تعليمات ابتدايى بودم.

اساتيد

سال 1297 وارد علوم دينى و عربى شدم و به سال 1304 براى تكميل تحصيلات خود عازم حوزه علمى نجف گرديدم و به مجلس درس مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين اصفهانى( ره)، مرحوم آيت الله نايينى، مرحوم آيت الله آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى رفتم. كلّيات علم رجال را نيز پيش مرحوم آيت الله حجّت كوه كمرى، فلسفه را نزد حكيم و فيلسوف معروف وقت مرحوم آقا سيد حسين بادكوبى موفق شدم. منظومه سبزوارى و اسفار و مشاعر ملا صدرا و دوره شفاى بوعلى و كتاب اثولوجيا و تمهيد ابن تُركه و اخلاق ابن مسكويه را خوانده ام. مرحوم بادكوبى امر فرمود كه به تعليم رياضيات بپردازم و لذا به درس مرحوم آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى كه رياضيدان زبردستى بود، حاضر شدم.

سال 1314 بر اثر اختلال وضع معاش ناگزير به مراجعت شده، به زادگاه اصلى خويش( تبريز) برگشتم و ده سال و خُرده اى در آن سامان به سر بردم كه حقّاً بايد اين دوره را در زندگى خود دوره خسارت روحى بشمارم، زيرا بر اثر گرفتارى ضرورى به معاشرت عمومى وسيله تأمين معاش( كه از مجراى فلاحت بود) از تدريس و تفكّر علمى( جز مقدارى بسيار ناچيز) بازمانده بودم و پيوسته با يك شكنجه درونى به سر بردم. در سال 1325 از سرو سامان خود چشم پوشيده، زادگاه اصلى را ترك گفتم و متوجّه حوزه قم گرديده، بساط زندگى را در اين شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمى را از سر گرفتم و تا كنون كه اوايل 1341 مى باشد، روزگار خود را در اين سامان مى گذرانم. در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زيادى به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روى هر چه مى خواندم، نمى فهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم. پس از آن، يك باره عنايت خدايى دامنگيرم شده، عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگى و بى تابى نسبت به تحصيل كمال حسن نمودم.

علامه طباطبايى اين زندگى نامه را در سال 1341 نوشت و حدود بيست سال بعد، در قيد حيات بود.

وفات‌

در آبان 1360 مطابق محرم الحرام 1402 به لقاءالله پيوست و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه( س) به خاك سپرده شد.

آثار

از علامه طباطبايى علاوه بر تفسير مشهور الميزان آثار زير بر جاى مانده است: سنن النبى، اصول فلسفه يا روش رئاليسم، كتاب توحيد( شامل سه رساله)، نهاية الحكمه، بداية الحكمه، شيعه در اسلام، قرآن در اسلام، وحى يا شعور مرموز، حكومت در اسلام، اعجاز، على و الفلسفة الالهيه، حواشى بر كتاب كفاية الاصول، حواشى بر كتاب الانصار الاربعه ملاصدرا، تعليقاتى بر شش جلد اول تا ششم بحارالانوار و رساله‌هايى كه منتشر نشده است.