فهرست عناوین

مشخصات کتاب


معجم مقاییس اللغة

معجم مقاییس اللغة

ابن فارس

استفاده شده در:

منابع لغوی

میزان استفاده از این کتاب در پایگاه داده بالقرآن

در بخش لغت، یکی از منابع اصلی است


دلایل انتخاب

منبع لغوی جامع و مهمی است

از ابتکارات بسیار مهم این کتاب، نوشتن معنای جامع و مشترک برای همه ریشه های قرآنی است


معرفی کتاب

«معجم مقاييس اللغة» اثر ابوالحسن احمد بن فارس بن زكريا، از مهم‌ترين معاجم لغوى زبان عربى به شمار مى‌رود كه به كوشش عبدالسلام هارون مورد تحقيق قرار گرفته و در شش جلد منتشر شده است.

ساختار کتاب:

كتاب با دو مقدمه از محقق و مقدمه آغاز شده است. لغات بر اساس حروف الفباء و با توجه به حروف اصلى كلمه مرتب شده است اما براى خود، چينش خاصى دارد.

ابتداء مواد لغات( حروف اصلى كلمه) بر اساس حروف الفباء به 28 قسمت( يعنى 28 كتاب) تقسيم و هر كتاب بر اساس حروف اصلى كلمات به سه باب تقسيم گرديده است. باب اول ثنايى مضاعف، باب دوم ثلاثى و باب سوم كلماتى كه بيش از سه حرف اصلى دارند( رباعى و خماسى).

گزارش محتوا:

محقق در مقدمه‌اش ابتدا به زندگى مولف پرداخته و در ادامه مطالبى از قبيل معنى مقاييس، نسخه‌هاى كتاب و روش تحقيق كتاب را ذكر كرده است.

مولف نيز در مقدمه‌اش بعضى از كتب لغت كه از آنها در تاليفش استفاده كرده برشمرده است. او سعى نموده از تمامى منابع لغوى پيشينيان بهره گيرد؛ لذا كتاب‌هاى« العين» خليل،« غريب الحديث» ابو عبيده،« مصنف الغريب» ابوعبيده،« كتاب المنطق» ابن سكيت، و« الجمهرة» ابن دريد را پنج منبع اصلى براى جمع‌آورى و تدوين كتابش دانسته است.

مولف براى تدوين كتاب، براى هر واژه‌ى دو حرفى يا سه حرفى، يك يا چند حوزه‌ى معنايى در نظر گرفته است كه در همه‌ى واژه‌هاى هم ريشه مشترك است و معناى واژه‌هاى مختلفى كه از آن ريشه مشتق مى‌شوند، بر پايه‌ى همين حوزه‌ى معنايى مشخص مى‌گردد. اگرچه اين نظريه پيش از آن در كتاب العين خليل به گونه‌ى جابه‌جايى حروف يك واژه مطرح شده است؛ اما ابن فارس نخستين كسى است كه بر آن جامه‌ى يك نظريه‌ى مستقل پوشانده است. اين نظريه ابتدا در كتاب ثلاثة به صورت فشرده و خام مطرح شده، سپس در مهم‌ترين كتاب لغت وى معجم مقاييس اللغة بسط و گسترش يافته است. آنگاه وى بر پايه‌ى همين نظريه، به بحث ديگرى كه خود آن را« نحت» يا واژه‌تراشى خوانده است، كشيده شده كه بنابر آن واژه‌هاى رباعى و خماسى در اثر آميزش دو يا چند واژه و گاه يك جمله پديد آمده‌اند، چنانكه مثلاً واژه‌ى« حَيْعَلَ» از تركيب واژه‌هاى حى و على پديد آمده است.

مولف سعى كرده است براى هر ماده اصول معنايى آن را ذكر كند و مشتقات مختلف آن ماده را به آن اصول برگرداند، اين كار گرچه اجتهادى بوده و در بسيارى از موارد مى‌توان بر او اشكالاتى وارد كرد، اما در نوع خود بى‌نظير بوده و امروزه نيز كار او بسيار مورد نياز است؛ چه اين كه او اولين كسى است كه اين كار را در اين حجم وسيع انجام داده است. قبل از او ابن دريد چنين كارى را به صورت محدود و فقط در مورد اسماء قبايل و اسامى مرتبط با آنها انجام داده بود و پس از او نيز كتابى بدين قوت در اين زمينه نوشته نشده است.

ترجمه واژگان ذكر شده در كتاب با« كتاب الهمزه» در جلد اول آغاز و در هر جلد بخشى از واژگان ذكر شده است.

وضعيت كتاب:

اين اثر نخستين بار به كوشش عبدالسلام هارون در سه جلد در 1366- 1368 ق در قاهره و بار ديگر در شش جلد در 1366- 1371 ق به همراه مقدمه‌اى عالمانه از وى به چاپ رسيده است.

در پايان هر يك از مجلدات، منابع تحقيقى آن جلد ذكر شده است. در جلد ششم، فهارس لغات أشعار، ارجاز، امثال، اعلام، قبائل، بلدان و فهرست كتب ارائه شده است.


معرفی مؤلف

اِبْن فارِس، ابو الحسين احمد بن فارس بن زكريا بن حبيب، نحوى، لغوى، اديب، شاعر و يكى از چهره‌هاى درخشان ادب عربى در سده‌ى 4 ق سال و محل تولد او به درستى روشن نيست؛ اما ظاهراً در يكى از روستاهاى قزوين به دنيا آمده است. نخستين آگاهى ما درباره‌ى زندگى او از آغاز تحصيلات اوست. وى در قزوين نزد پدرش زكريا بن فارس كه فقيهى شافعى مذهب و دانشمندى اهل لغت و ادب بود، دانش آموخت و چندى بعد از ايشان كتاب اصلاح المنطق ابن سكّيت را روايت كرد. در موارد ديگرى نيز از پدر خود روايت كرده است.

وى از آغاز تشنه‌ى آموختن بود و چنانكه پيداست، در اين راه از هيچ كوششى فروگذار نكرد. آوازه‌ى هر استادى را در هرجا كه شنيد، به سوى وى شتافت؛ در قزوين، همدان، زنجان، ميانه، اصفهان و بغداد به تحصيل پرداخت و استادان بسيار ديد، به گونه‌اى كه اكنون نام بيش از 30 تن از استادان او در دست است كه معروف‌ترين آنها اينانند:

ابوالفضل محمد بن عميد، على بن ابراهيم بن سلمه‌ى قطان، ابوالقاسم سليمان ابن احمد بن ايوب طبرانى، ابوسعيد سيرافى و گروهى ديگر.

چند تن از چهره‌هاى بزرگ ادبى و سياسى در سده‌ى 4 ق از شاگردان او بوده‌اند. نخستين آنها بديع الزمان همدانى پايه‌گذار فن مقامه‌نويسى است كه گفته‌اند، اين فن را از وى آموخت، صاحب بن عباد وزير دانشمند و ادب دوست ديلميان از ديگر شاگردان او بود، ابوالفتح ابن عميد، فرزند ابوالفضل ابن عميد كه جانشين پدر در مقام وزارت شد، ابوطالب مجدالدوله. زهير عبدالمحسن سلطان فهرستى نسبتاً جامع از شاگردان وى فراهم آورده است.

برخى از جنبه‌هاى شخصيت ابن فارس نيز قابل تأمل است، وى به امور دنيا سخت بى‌اعتنا بود و به همين سبب همواره از رفتار هم روزگاران خويش شكوه داشت و چندان بخشنده بود كه گاه حتى جامه و فرش خانه‌ى خويش را به نيازمندان مى‌بخشيد. ابن انبارى داستان جالبى در اين باره نقل كرده است.

همه‌ى شهرت ابن فارس مرهون تأليفات او در زمينه‌ى لغت است؛ اما ثعالبى او را داراى ذوق شاعرانه نيز دانسته و ابن خلكان از اشعار فراوان و زيباى وى ياد كرده و ياقوت 12 قطعه از سروده‌هاى او را شامل 45 بيت آورده است. برخى از سروده‌هاى او نيز به عنوان ضرب‌المثل در نوشته‌هاى غير ادبى نقل شده است.

مذهب:

درباره‌ى مذهب ابن فارس نيز چون بسيارى ديگر از مشاهير اختلاف است. گفته‌اند كه وى شافعى بود؛ اما پس از اقامت در رى به مذهب مالك درآمد. توجيه خود وى در باب اين تغيير مذهب قابل تأمل است: چون در رى هيچ كس را پيرو مالك نديدم، غيرتم به جوش آمد و به مذهب او درآمدم؛ اما اين توجيه درباره‌ى تغيير مذهب او كه ظاهراً بسيار مقيد به دين بوده است، چندان راست نمى‌آيد، به ويژه آنكه اين تغيير مذهب درست در زمانى صورت گرفته است كه وى در كنف حمايت خاندانى شيعى مذهب درآمده و با صاحب بن عباد كه خود سخت پاى بند اين مذهب بود، دوستى يافته بود. از سوى ديگر قاضى عياض به نقل از گروهى از مغربيانى كه با ابن فارس ديدار كرده بوده‌اند، مالكى بودن وى را قطعى دانسته؛ اما گفته است كه برخى از مشرقيان او را به دليل شرحى كه بر مختصر مرنى نوشته است، شافعى دانسته‌اند. اين مطلب را برخى ديگر از مآخذ نيز تأييد كرده‌اند؛ اما به رغم اين گفته‌ها، طوسى و به پيروى از او ابن شهر آشوب او را در شمار شيعيان دانسته‌اند و رافعى در ادامه‌ى يكى از مجالس املاى او، روايتى از امام هشتم شيعيان( ع) از او نقل كرده و در جاى ديگر به كتابى كه وى در معنى« آل» تأليف كرده، اشاره كرده است.

برخى اشارات ديگر نيز درباره‌ى شيعه بودن وى موجود است، از جمله اينكه گفته‌اند، وى از استادان شيخ صدوق بوده و شيخ صدوق در اكمال‌الدين خود به اين موضوع اشاره كرده است. همچنين حديثى مربوط به رؤيت امام دوازدهم( ع) نيز به وى منسوب است. بنابر آنچه گفته شد، هيچ دليل قانع كننده‌اى براى تعيين قطعى مذهب او در دست نيست. از اين رو، اصحاب هر مذهب كوشيده‌اند اين دانشمند بزرگ را به جرگه‌ى همكيشان خويش وارد كنند.

آثار:

الف- چاپى: 1. ابيات الاستشهاد؛ 2. الاتباع و المزاوجه‌ى؛ 3. اوجز السير لخير البشر 4. تمام فصيح الكلام؛ 5. كتاب ثلاثه‌ى 6. الحور العين،؛ 7. الخضاره‌ى،؛ 8. ذم الخطأ فى الشعر،؛ 9. الصاحبى فى فقه اللغه‌ى و سنن العرب و كلامها.؛ 10. كتاب فتيافقيه العرب؛ 11. الفرق بين الانسان و غيره من الحيوان فى اشياء من الخَلق و الخُلق، 12. اللامات؛ 13. متخيَّر الالفاظ؛ 14. المجمل فى اللغه؛ 15. المذكر و المونث؛ 16. مقاله‌ى فى اسماء اعضاء الانسان يا خلق الانسان؛ 17. مقاله‌ى كَلاّ و ماجاء منها فى كتاب‌الله.؛ 18. مقاييس اللغه يا معجم مقاييس اللغه،؛ 19. النيروز.

ب- خطى: 1. اخلاق النبى( ص).؛ 2. الانواء،؛ 3. تفسير اسماء النبى( ص). 4. حليه‌ى الفقهاء، 5. رساله‌ى فى فرائض العرب،؛ 6. رساله‌ى فى المعاريض؛ 7. شرح ديوان الحماسه‌ى ابوتمام؛ 8. فوائد الفاظ القرآن. 9. قصص النهار و سمرالليل؛ 10. اليشكريات.

ج آثار يافت نشده: 1. اشتقاق اسماء البلدان،؛ 2. اصول الفقه؛ 3. الاضداد؛ 4. الافراد، كه همان الوجوه و النظائر؛ 5. الامالى؛ 6. الامثله‌ى الاسجاع؛ 7. الانتصار لثعلب؛ 8. التاج؛ 9. الثياب و الحلى و يا الشيات و الحلى؛ 10. جامع التأويل فى تفسير القرآن؛ 11. الجوابات؛ 12. الحبير المُذهَب؛ 13. الحَجَر؛ 14. الحماسه‌ى المحدثه‌ى؛ 15. دارات العرب؛ 16. ذم الغيبه‌ى؛ 17. دو وذات؛ 18. رساله‌ى فى ما و انواعها؛ 19. رساله‌ى مختصه‌ى بالفرق بين الوعد و الوعيد؛ 20. شرح رساله‌ى ابوهلال عسكرى 21. شرح رساله‌ى الزهرى الى عبدالملك بن مروان؛ 22. علل الغريب المصنف؛ 23. العم و الخال؛ 24. غريب اعراب القرآن؛ 25. الفريده‌ى و الخريده‌ى؛ 26. فضل الصلوه‌ى على النبى؛ 27. كتاب الميره‌ى؛ 28. كفايه‌ى المتعلمين فى اختلاف النحويين؛ 29. ماجاء فى اخلاق المؤمنين؛ 30. مأخذ العلم؛ 31. المحصل فى النحو؛ 32. محنه‌ى الاريب؛ 33. المدخل الى علم النحت؛ 34. المسائل الخمس؛ 35. المعاش و الكسب؛ 36. مقدمه‌ى الفرائض؛ 37. مقدمه‌ى فى النحو؛ 38. الموازنه‌ى؛ 39. نقد الشعر، كه احتمالاً همان خضاره‌ى است؛ 40. يواقيت الحكم.