استفاده شده در:
منابع لغویدر بخش لغت، یکی از منابع اصلی است
العین به نوعی نخستی کتاب جامع لغوی موجود است
به عصر نزول بسیار نزدیک می باشد
العین بیش از دو هزار ریشه دارد
« العين» اثر خليل بن احمد فراهيدى، اولين كتابى است كه در موضوع لغت به زبان عربى تأليف و در هشت جلد منتشر شده است. وى مدتى در باديه اعراب به گردش پرداخته و شنيدههاى خود را در مجموعهاى تدوين نموده است. گرچه اساس كار وى با لغتنويسان امروزى فرق مىكند؛ ولى شاكلهى هر دو روش يكى است.
خليل كتابش را با حرف عين آغاز كرده و به همزه ختم كرده است. به همين دليل و بر مبناى يك سنت قديمى عربى كه بعضى كتب لغت را با نام اولين حرف آن نامگذارى مىكردند، اين كتاب« العين» ناميده شد.
ساختار:
كتاب با مقدمهاى از مولف آغاز شده است. واژههاى كتاب به ترتيب مخارج حروف مرتب و با حرف حلقى عين آغاز شده است. وى دليل عدم شروع با همزه را بىثبات بودن همزه و قابل تبديل بودنش مىداند و همزه را در خيلى موارد كه در ابتداى كلمات آمده، زاده يا مبدله مىداند. ديگر حروف عله را هم بدين خاطر در آخر قرار داده است.
وى لغات عرب را به حلقيه، لهويان، شجريه، أشليه، نطعيه، لثويه، زلفيه، شفويه و هوائيه، تقسيم كرد و بيستونه حرف لغت عرب را در اين نه قالب ريخت و كتاب العين را تأليف نمود.
گزارش محتوا:
در« العين» كلمات بر اساس ترتيبى كه گفتيم، چيده شدهاند؛ مبناى خليل حروف اصلى كلمه است؛ ولى در اين نوع چينش دو ويژگى ديگر نيز در كتاب مشاهده مىشود:
1. ايشان در آغاز هر باب ابتداء كلماتى ثنائى را مىآورد؛ سپس كلمات ثلاثى و بعد از آن رباعى و آنگاه خماسى را ذكر مىكند.
مثلاً در باب العين از« عق» شروع مىكند تا« عم»، آن گاه ثلاثىها را ذكر مىكند؛ مانند: عقر، عقم، سپس رباعىها را؛ مانند: عقرب و در پايان خماسىها را مىآورد؛ مانند: قرعبل.
2. هر بابى را كه آغاز مىكند تمام وجوه متصور از آن چند حرف را ذكر مىكند و اگر در لغت عرب استعمال مىشود معناى آن را مىگويد.
مثلاً ثنائىها دو وجه بيشتر ندارند مثل« دق» كه وجه ديگر آن« قد» مىباشد؛ ولى ثلاثىها شش وجه دارند؛ مثلاً در ماده« ضرب»، رضب، ربض، ضبر، برض و بضر يافت مىشود و همين طور در رباعىها و خماسىها وجوه متصور بيشتر مىشود كه در اين ميان معناى لغات مستعمل را ذكر مىكند و غير آن را رها مىكند.
بايد توجه داشت كه در حرف دوم و سوم هم همين چينش الفبايى را رعايت كرده است.
حال با تفاصيل فوق براى كشف يك كلمه در كتاب« العين» بايد موارد زير را به ترتيب عمل نمود:
1. ترتيب حروف بر اساس مخرج صوتى، بهگونهاى كه قبلاً آورده شد، حفظ شود.
2. حروف زايد كلمه حذف گرديده و حروف اصلى آن شناسايى شود، به عنوان مثال كلمه لمعان در باب ثلاثى با حروف اصلى( ل م ع) قرار دارد و كلمه تعاطف در باب ثلاثى با حروف اصلى( ع ط ف) خواهد بود، چنان كه كلمه قرعبلانه در باب خماسى با حروف اصلى( ق ر ع ب ل) قرار مىگيرد.
3. اگر حرف علّه در بين كلمه مورد نظر وجود داشته باشد بايد آن را به اصل خويش برگرداند؛ مثلاً كلمات عطيه در حروف اصلى( ع ط و) و ميعاد در حروف اصلى( و ع د) قرار مىگيرند.
4. بعد از شناسايى حروف اصلى، اگر حرف عين در بين حروف اصلى وجود دارد آن كلمه را بايد در كتاب العين يا باب العين جستجو نمود سپس با نظر به دو حرف ديگر، ضمن حفظ ترتيب تجويدى ياد شده، حرفى كه بعد از حرف عين قرار گرفته، مورد توجه قرار مىگيرد. به عنوان مثال اگر حروف اصلى كلمهاى( س ل ع) باشد بايد به باب العين مراجعه نمود و از آن جا كه حرف سين در ترتيب بالا نسبت به حرف لام نزديكتر به حرف عين است. بايد سراغ« باب العين و السين و اللام معها» رفت و آن را پيدا نمود. اگر در بين حروف اصلى، حرف عين وجود نداشت، بايد ديد كه آيا حرف بعد از عين در ترتيب ياد شده( كه حرف حاء است) وجود دارد يا نه؟ اگر وجود داشت بايد آن كلمه را در باب الحاء جست و اگر حرف حاء در حروف اصلى نبود، حرف هاء، كه سومين حرف ترتيب ياد شده است مدّ نظر قرار مىگيرد و تا آخر همين طور ادامه مىيابد. مثلاً كلمه لهج را بايد در باب( الهاء مع الجيم و اللام) جستجو نمود، چون حرف هاء در ترتيب ذكر شده جلوتر از حرف جيم و حرف جيم نيز جلوتر از حرف لام قرار دارد و نيز كلمه فرط را بايد در باب ثلاثى صحيح از حرف طاء و نيز در باب( الطاء و الراء و الفاء معها) جستجو كرد؛ زيرا حرف طاء در ترتيب حروف جلوتر از راء و حرف راء نيز جلوتر از فاء است. همينطور كلمه ميقات را كه حروف اصلىاش( و ق ت) است بايد در باب ثلاثى معتل از حرف قاف و در باب( القاف و التاء و الواو معها) جستجو كرد.
در صورتى كه كلمهاى كاملاً معتل باشد بايد به آخرين باب كتاب مراجعه كنيم يعنى باب الاحرف العلة.
جلد اول كتاب شامل دو بخش است: بخش اول مقدمهاى است در آواشناسى عربى. بىترديد اين مقدمه به انشاى خود خليل است در اين مقدمه بر اساس شناخت صوتِ حروف، يك ترتيب كاملاً منطقى و جديد در كتابش جارى نمايد و در شناخت كلمات عربى از كلمات عجمى و يا كلمات غيرفصيح را مىتوان مشاهده كرد. سپس متن كتاب كه با ترجمه لغتى كه عين الفعل آنها حرف عين مىباشد تا باب الثلاثى الصحيح من حرف العين را ذكر كرده است.
باقى حروف نيز به ترتيب در ساير مجلدات كتاب ذكر شده است.
متولد بصره - استاد سیبویه- شیعه است و روایات زیادی از او نقل شده - مبتکر لغت و عروض و موسیقی و برخی قواعد ریاضی و صرف و نحو است
علائم حروف مانند حرکات کوتاه و تنوین و تشدید از ابتکارات اوست - 12کتاب دارد
خليل بن احمد بن عمر بن تميم، ابو عبد الرحمن، ابو الصفاى فراهيدى يحمدى عتكى أزدى باهلى بصرى نحوى عروضى، در سال 100 هجرى در شهر بصره به دنيا آمد.
پدرش بنا بر نقل« شذرات» اولين كسى است كه بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نام او را احمد گذاردهاند.
او از كودكى به علم و دانش علاقه داشت و پدرش نيز، كه خود از اهل علم بود، نخستين معلم او بود.
شخصيت علمى و اجتماعى
خليل يكى از چهرههاى درخشان علم لغت است، ولى متاسفانه بسيارى از دانش پژوهان با گستره شخصيت علمى او آشنا نيستند و او را فقط به عنوان يكى از علماى بزرگ علم نحو مىشناسند.
برخى نيز او را فقط استاد سيبويه مىدانند كه جايگاه مهمى را در« الكتاب» سيبوبه به خود اختصاص داده است و شگفت انگيز اين كه شخصيت علمى خليل با وجود آنكه بسيارى از معاصران و علماى متاخر از علم و دانش او بهرههاى فراوان بردهاند، هنوز ناشناخته است.
او علاوه بر تخصص در علومى مانند عَروض و ادبيات و شعر و موسيقى، در علم لغت نيز استاد فن بوده است.
او اولين معجم عربى را نگاشته و بنابر اعتراف بسيارى از علما، مبتكر اين علم بوده است.
خليل بن احمد فراهيدى از علماى بزرگ شهر بصره و مورد احترام مردم و علما بود.
او ظاهرى ساده داشت و مانند مردم زندگى مىكرد. شاگردان فراوانى نزد او درس خوانده و به مقامات دنيوى رسيده بودند، اما او زندگى ساده خود را حفظ كرده بود.
حكام و پادشاهان از او دعوت به عمل مىآوردند، اما او نمىپذيرفت و با نشان دادن قطعه نانى خشك به آنان، بىنيازى خود را اعلام مىكرد.
روزى او قصد سفر به خراسان كرد. بيش از سه هزار نفر از مردم بصره به مشايعت او رفتند كه در ميان آنان علماى فراوانى نيز حاضر بودند.
مذهب
بسيارى از علما مذهب او را شيعه دانستهاند مانند: علامه حلى، ابن ادريس، شيخ بهايى، علامه مجلسى و علامه ميرزا عبد الله افندى صاحب رياض العلما.
در كتابهاى روايى شيعه نيز از او روايت نقل مىشود. شيخ صدوق در كتاب« الأمالي» و« علل الشرايع» روايتى از او آورده است. او مىگويد: روزى سعيد بن اوس انصارى از خليل بن احمد عروضى مىپرسد: چرا مردم از دور حضرت على عليه السلام پراكنده شدند، با وجود آنكه همه مقام و منزلت آن حضرت را در اسلام و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله مىدانستند؟
خليل پاسخ مىدهد: به خدا سوگند نورانيت حضرت على عليه السلام همه را مبهوت ساخته بود و آن حضرت از همه برگزيدگان مردم بالاتر بود، ولى مردم به كسانى مايلترند كه به آنها شبيهتر باشد.
روايات
در كتابهاى روايى روايات فراوانى از او نقل شده كه عموما روايات اخلاقى است.
از جمله او مىگويد: زيباترين كلام در فراگيرى علم و دانش سخن حضرت على عليه السلام است كه مىفرمايد:« قيمة كل امرىء ما يحسن»، يعنى ارزش هر انسان به اندازه چيزهايى است كه به او زيبايى و نيكويى بخشيده است( از صفات و گفتار و كردار).
و در روايتى از حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله مىگويد:« أفضل العبادة الفقه و أفضل الدين الورع»، يعنى بهترين عبادت انديشيدن پيرامون دين و فهم و فراگيرى دين و بهترين ديانت و ديندارى پرهيزگارى و خويشتن دارى است.
سخنان حكيمانه
سخنان حكمت آميزى از خليل نقل شده است كه اينك به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- او در شأن حضرت على عليه السلام گفته است:« استغناؤه عن الكل و احتياج الكل إليه دليل أنه إمام الكل». يعنى بىنيازى او از همه و نياز همه به او، دليل بر اين است كه او امام همه است.
2- با كسى كه با تو مساوى نيست، راه نرو و با كسى كه او را دوست ندارى، همنشين نشو و درباره چيزى كه فايدهاى براى تو ندارد، سخن نگو.
3- علم، بخشى از خود را به تو نخواهد داد، مگر آنكه تو تمام وجودت را به او بدهى.
4- باصفاترين لحظه ذهن انسان، وقت سحر است.
5- كاملترين لحظه عمر انسان از نظر عقل و ذهن، چهل سالگى است و اين سنى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن به پيامبرى رسيد.
6- انسان مال را براى سه نفر دشمن جمع مىكند، شوهر آينده همسر، شوهر دختر و زنِ فرزند و انسان عاقل، زادى براى آخرت خود جمع مىكند نه براى اينها.
7- پاسخ گو، قبل از پاسخ فكر مىكند، نه بعد از آن.
مناظره
خليل مناظراتى نيز با علما داشته است. آوردهاند روزى خليل و عبد الله بن مقفع با هم گفتگو مىكردند. پس از آن ديدار، از خليل پرسيدند ابن مقفع را چگونه يافتى؟ او پاسخ داد علم او را بيش از عقلش يافتم. از ابن مقفع پرسيدند تو خليل را چگونه يافتى؟ او پاسخ داد عقلش را بيش از علمش يافتم.
علوم ابتكارى
خليل از دانشمندان بزرگ دوران خود به شمار مىآيد و اختراع برخى از علوم را به وى نسبت دادهاند، مانند:
1- علم لغت وى با نگارش كتاب« العين» در علم لغت، اولين كتاب را در اين علم نگاشته است. وى با جمع آورى حدود دو هزار ريشه لغت، يكى از ارزشمندترين و معتبرترين كتابهاى لغت را نگاشته است كه پيوسته مورد استفاده و استناد علماى اسلام قرار داشته و دارد.
2- علم عروض اولين كسى كه اين علم را به صورت منظم مطرح نموده و قواعدى براى آن تنظيم كرده، خليل بن احمد است. گفته شده، او مقدمات اين علم را از يكى از ياران امام محمد باقر عليه السلام فرا گرفته است.
وى علم عروض را به پنج دائره كه از آنها پانزده بحر به دست مىآيد تقسيم كرده است.
اخفش از شاگردان او در اين علم به شمار مىآيد.
3- موسيقى از ديگر ابتكارات خليل، وضع قوانينى براى علم موسيقى است.
وى اگر چه شخصيتى زاهد، عابد و پرهيزگار بود و اهل لهو و لعب و خوشگذرانى نبود، ولى كتابى در اين علم نگاشته است كه در آن به دستهبندى صداها و اقسام آن پرداخته است.
اسحاق بن ابراهيم موصلى كه از اساتيد اين فن است بسيارى از دانستههاى خود را همانگونه كه خود گفته از ايشان گرفته است.
علاوه بر آن، تخصص ايشان در علم موسيقى عامل مهمى در موفقيت ايشان در علم عروض و لغت نيز بوده است.
4- علائم حروف از ديگر ابتكارات او اختراع حركاتى است كه ما هم اكنون براى خواندن قرآن از آنها استفاده مىكنيم مانند فتحه، ضمه، كسره، تنوين، تشديد و ديگر حركات.
قبل از زمان خليل، حركات حروف توسط نقطهها مشخص مىشد كه ابتكار ابو الاسود دوئلى( در گذشت 69 هجرى)، از ياران حضرت على عليه السلام بوده است.
زمانى كه نصر بن عاصم و يحيى بن يعمر به دستور حجاج، حروف را نقطهگذارى كردند، تشخيص حركات حروف مشكل شد و خليل در اينجا حركات جديد حروف را مطرح ساخت. اين حركات با دقت و هماهنگى خاص انتخاب شده بود و به همين جهت مورد پذيرش همگان قرار گرفت.
5- قواعد رياضى خليل بن احمد فراهيدى در علم رياضيات نيز صاحب نظر بود و از اين علم بهرههاى فراوان برده بود.
برخى از قواعد رياضى نيز از ابتكارات اوست.6- قواعد صرف و نحو خليل از اساتيد بزرگ علم ادبيات به شمار مىآيد. او در قواعد صرف و نحو استادى چيره دست و صاحب نظر است.
شاگردان بزرگى نزد او به درس مشغول بودند كه هر يك از چهرههاى درخشان اين علم مىباشند مانند سيبويه، مبرد، يونس و زمخشرى.
راوى روايت مشهور امير مؤمنان حضرت على عليه السلام نيز خليل بن احمد فراهيدى است. همان روايتى كه مىفرمايد:« الكلام ثلاثة أشياء، اسم و فعل و حرف جاء لمعنى، فالاسم ما أنبأ عن المسمى و الفعل ما أنبأ عن حركة المسمى و الحرف ما أوجد معنى في غيره»، يعنى كلام سه بخش است، اسم و فعل و حرف كه براى معنايى آمده باشد. اسم از چيزى خبر مىدهد كه نام اوست و فعل از حركت آن چيز خبر مىدهد و حرف معنايى در غير خود ايجاد مىكند.
فرزند
خليل داراى فرزندى بود به نام ابراهيم كه در كتاب« لسان الميزان» به نقل از ابو الحسن بن بابويه قمى پدر شيخ صدوق، او را شيعه دانسته است.
همچنين در كتاب رياض العلما آمده كه از ذريه او آقا اشرف حكيم مجد السلطان اصفهانى است.
اساتيد
خليل از اساتيد فراوانى بهره برده است مانند:
1- محمد بن معاذ 2- ابو العباس محمد بن اسحاق سراج 3- عيسى بن عمرو ثقفى 4- ابن منيع 5- ابن صاعد 6- محمد بن ابراهيم دبيلى 7- ابو القاسم بغوى 8- مخلدى 9- حسين بن حمدان 10- ابن خزيمه 11- عمر بن حفص 12- ابو عمرو بن علاء 13- أيوب سختيانى 14- عاصم احول 15- عثمان بن حاضر 16- عوام بن حوشب 17- غالب قطان
شاگردان
وى شاگردان فراوانى نيز داشته است مانند:
1- يونس نحوى لغوى 2- مبرّد 3- سيبويه 4- سعيد بن اوس انصارى 5- هارون بن موسى نحوى 6- اخفش 7- عيينة بن عبد الرحمان مهلبى 8- نضر بن شميل 9- ابو فيد مورخ سدوسى 10- اصمعى 11- على بن نصر جهضمى 12- حماد بن زيد 13- ايوب بن متوكل 14- وهب بن جرير بن حازم 15- هذاب بن محبر
تأليفات
او داراى تأليفات ارزشمندى نيز مىباشد، از جمله:
1- زبدة العروض 2- العين 3- فائت العين 4- كتاب في الإمامة 5- الإيقاع 6- النغم 7- الجمل 8- الشواهد 9- النقط و الشكل 10- كتاب في معاني اسماء الحروف 11- تفسير حروف الهجاء 12- الفرش و المثال
وفات
خليل بن احمد فراهيدى، آن دانشمند بزرگ، سرانجام پس از عمرى خدمت به جهان علم و دانش در سال 175 هجرى در سن 75 سالگى ديده از جهان فرو بست و به ديار دوست شتافت.